موسیقی ما/ دنیا که سخت می‌گیرد؛ آدمی گریزی ندارد جز خیال. مثلا با خودش فکر می‌کند که می‌شود در جهان «جنگ»ی نباشد، هر چه باشد، شعر باشد و موسیقی و نغمه؟ می‌شود مادری داغ‌دارِ فرزند نباشد؟ کودکی از گرسنگی رنج نکشد؟ زنی بی‌ یار نشود و بی‌خانه؟ می‌شود روزی کبوتر صلح بر گستره‌ی آسمانِ تمام دنیا پرواز کند و بر سرِ مردمان نغمه بپاشد و شعر؟ آن روز حتما زندگی مثلِ همین نوایی می‌شود که می‌شنوید. زیبا و یک‌پارچه. آن روز دیگر مثلا مردمانِ آدربایجان و ارمنستان بعد از آن همه سال جنگ و جنگ، به هم مهر نثار می‌کنند. لابد می‌آید روزی که جهانِ بی‌جنگ، بی‌تحریم، بی‌خشم دیگر آرزو نیست.