«مرتضی احمدی» موسیقی ردیف دستگاذهی را به شکل عمیق نمیشناخت؛ اما گوش بسیار قویای داشت
آدمهایی مثل پدربزرگِ من همه چیز را به سختی یاد گرفتند
«مرتضی احمدی» موسیقی را کاملا به صورت شفاهی و بدون اینکه نت بداند، بلد بود
تلاشهای او برای جمعآوری نشانههای فولکلور تهران به خاطر شیداییاش به تهران بود
او یکباره تصمیم نگرفت که دربارهی فولکلور تهران را بنویسد، از جوانی مشغول این کار بود
مرتضی احمدی فرهنگ فولکلور تهران را به خیلیها شناساند
پدربزرگم مدتها با نوازندههای خیابان سیروس حرف میزد و گفتههای آنان را مینوشت
مسالهی نوشتن همیشه برای «مرتضی احمدی» بسیار جدی بود و بسیاری از داستانهایی که کودکان دههی 60 شنیدند را خودش نوشته است
در آن سالهای پایانی عمرش میگفت خیلی چیزها را فقط من میدانم و اگر بروم از بین خواهد رفت؛ برای همین تلاشهایش را بیشتر کرد
پدربزرگم در سن 88 سالگی رمان نوشت که برای من بسیار تعجبآور و تحسینبرانگیز بود