جالبز/ چه بگوییم که تا به حال نگفته باشند در ستایشِ شما؟ مگر میشود نام شما را آورد و کویرِ وجودمان سبز نشود که یارِ قدیمتان، دکتر شفیعی کدکنی روزی برایتان سرود: «صدای توست جادهای که میرود که میرود/ به باغ اشتیاق ما وزان سحر برآورد»
ما با صدای شما همیشه جوان شدیم. صدای شما بهار بیکرانهمان بود. تواضعتان جوانههای غرورمان؛ حال که از این دنیای فانی پر کشیده اید، باید گریست به فرصت هایی که با وجود شما داشتیم اما قدرش را ندانستیم…