روزنامه فرهیختگان – فاطمه قاسمآبادی: انیمیشن یا به قول خودمان کارتون، از سالها پیش و اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، از همان روزی که به صورت جدی وارد صنعت فیلمسازی شد، توانست نظر مخاطبان را به خود جلب کند، البته در ابتدا آمریکا بهعنوان مرکز قوی فیلمسازی در جهان، با کمپانی قدرتمندی چون والت دیزنی جزء پیشگامان تولید انیمیشن در دنیا بود ولی دقیقا کمی بعد از پایان جنگ جهانی دوم، ژاپن نیز به سمت ساخت انیمیشن رفت و در مدت کوتاهی موفق شد گوی سبقت را از آمریکا و دیگر کشورهای فعال غربی درزمینه انیمیشنسازی برباید و پس از چند دهه در جایگاه نخست انیمیشنسازی سریالی در جهان بایستد.
تا امروز انیمیشنهای خاص و پر مخاطب، چه در ژانر فیلم و چه سریال متعلق به ژاپن است. این انیمیشنها که معمولا موضوعات خاص و متفاوتی دارند، توانستهاند نظر مخاطبان زیادی را در سراسر دنیا به خود جلب کنند.
در گذشته انیمیشنهای سریالی ژاپنی برای مخاطب ایرانی، با نامهایی مثل بچههای آلپ، باخانمان، خانواده دکتر ارنست و… شناخته میشد که بیشترشان، موضوعاتی خانوادگی و تمی آرام داشتند ولی در سالهای اخیر و بهخصوص 15 تا 20 سال گذشته موضوعات انیمیشنهای سریالی ژاپنی، تغییرات محتوایی زیادی کرده است و علاوهبر چشمان درشت رنگی شخصیتها، تفکرات غربی هم در آنها پر رنگتر شده، البته در داستان انیمیشنهای جدید ژاپنی، همیشه مخاطب بین غربگرایی و برخی خرافات شرقی گرفتار میشود ولی سازندگان با پرداختهای خوب و درنظر گرفتن وجههای مشترک انسانی، درنهایت محصولی را به خورد مخاطب خود میدهند که تمام مخاطبان را راضی کند چراکه هر کدام از این مخاطبان میتوانند قسمتی از وجود خود را در شخصیتهای این انیمیشنها ببینند.
انیمیشنهای محبوب سریالی ژاپنی که اغلب موضوعاتی فراطبیعی دارند، با آمیختن موضوعات شیطانی و تکیه بر غالب بودن ذات پلید انسانها بر ذات نیکشان، توانستهاند فراتر از موضوعات معمول انیمیشنها بروند و دیگر ابدا تنها متعلق به ژانر کودک و نوجوان نباشند، هر چند متاسفانه نوجوانان از این انیمیشنها به خاطر حضور همسن و سالان خود در بین شخصیتها، استقبال میکنند و خود را به جای قهرمانان پوشالیشان میگذارند.
در سالهای اخیر، ژاپن برای اینکه از بازار فروش جهانی عقب نماند علاوهبر ساخت انیمیشنهای سریالی، اقدام به ساخت فیلمهایی برگرفته از شخصیتهای انیمیشنهای سریالهای محبوبش گرفته است و با این کار سودی چند برابر را به دست آورده است. ما در این مقاله سعی داریم تا چند انیمیشن سریالی معروف را که در 10 تا 15 سال اخیر مورد توجه قرار گرفته و نسخههای سینمایی از رویشان ساخته شدهاند بررسی کنیم.
دفتر مرگ
دفتر مرگ یا (Desu Nōto) یا (DEATH NOTE) نام یک مجموعه مانگا ژاپنی و نوشته «تسوگومی اوبا» با طراحی « تاکشی اوباتا» است. با اقتباس از این مانگا، انیمیشنی سریالی با همین نام در سال 2006 تا 2007 به کارگردانی «تِتسورو آراکی» ساخته شده است.
داستان انیمیشن دفتر مرگ، درمورد پسر 17 سالهای است به نام «لایت یاگامی» که شاگرد اول دبیرستانشان است و در ظاهر زندگی خوبی دارد ولی در باطن این پسر از روزمرگی زندگی خود خسته و دلزده شده است.
روزی دفتری از آسمان روی زمین میافتد، این دفتر که دفتری معمولی نیست درواقع متعلق به یک «شینیگامی» یا همان خدای مرگ در داستانهای ژاپنی است. صاحب اصلی دفتر که «ریوک» نام دارد این دفتر را روی زمین میاندازد و ازقضا لایت آن را پیدا میکند و با خواندن قوانین آن، متوجه میشود که این دفتر، دفتر مرگ است و صاحبش حتی این توانایی را دارد که نحوه مرگ فرد را مشخص کند و همچنین ۴۸ ساعت پیش از مرگ فردی که نامش را در دفتر نوشته، کنترل کند و دراختیار بگیرد… پس از این اتفاق، لایت با نوشتن اسامی خلافکاران و قاتلان از سایت پلیس، -که پدر پلیسش به آن دسترسی دارد- شروع به کشتن خلافکاران میکند. در این حال مردم شهر به او لقب کیرا یا (قاتل) میدهند.
پس از این لایت (کیرا)، برای پاککردن پلیدی از دنیا و ساختن آرمانشهر و حکمرانی بر دنیای جدید، دست به کشتن انسانهای فاسد به وسیله نوشتن اسمشان در دفتر مرگ میزند و خودش را برقرارکننده عدالت مینامد. این وضعیت ادامه پیدا میکند تا کارآگاه فوقالعاده باهوشی به نام «اِل» که هویتش نامشخص است، برای پیدا کردن کیرا به ژاپن میآید و لایت از طریق پدر پلیسش به تحقیقات میپیوندد تا از گرفتارشدن خودش جلوگیری کند، ولی «ال» باهوشتر از این است که باور کند و به خاطر همین هم لایت تصمیم میگیرد هر طور شده ال را از بین ببرد…
دفتر مرگ، انیمیشن سریالی خاصی است و با وجود اینکه تنها در یک فصل ساخته شد و ادامهای برای آن درنظر گرفته نشد، توانست تمام حرفی را که میخواهد به مخاطب خود بزند. در این انیمیشن مخاطب با نوجوانی روبهرو است که بسیار جاهطلب است و از روزمرگی زندگیاش دلزده و خسته شده و فکر میکند تا روزی که زنده است به زندگی بیهیجان محکوم است ولی با پیدا کردن دفتر مرگ سرنوشتش عوض میشود…
در دفترمرگ، نویسنده توانسته با آمیختن خرافات قدیمی ژاپنی چون وجود خدایان مرگ با داستانی فانتزی مثل دراختیار گذاشتن دفتر مرگ به نوجوانی جاهطلب، درواقع یکی از اصول اساسی شیطانپرستان را که انسانگرایی محض است، به تصویر بکشد؛ در این تفکر، انسان و ارادهاش بالاتر از هر قانون یا تفکری است و صدالبته که وجود انسان در این تفکر شرکآمیز، بهنوعی خدا به حساب میآید که به سمت پلیدی و زشتی میل دارد تا خوبی و نیکی.
در دفتر مرگ، نویسنده با شخصیتپردازیهای قدرتمند و داستانی جدید، مخاطب خود را در ابتدا به چالش میکشد و این سوال را برایش به وجود میآورد که اگر او جای لایت بود چهکار میکرد؟ ولی در روند داستان رفتهرفته از لایت بهعنوان نماد انسان قابلقبول جامعه، چنان تصویر هولناکی میسازد که گویی از اساس این شخصیت هرگز ذرهای خوبی در وجودش نداشته است.
در دفتر مرگ، تمام نکاتی که برای جذاب کردن یک داستان وجود دارد، کنار هم قرار گرفتهاند، داستانی پرکشش، جنایی و معمایی به همراه رقابت سخت بین کارآگاههان باهوش و لایت برای شکار یکدیگر، همه این عناصر درکنار هم جمع شدهاند تا مخاطب را دنبال روایت خود بکشانند و پلهپله با داستان و سقوط لایت همراه کنند.
همهچیز در دفتر مرگ حسابشده پیش میرود، از داستان و طراحی چهرهها گرفته تا تغییرات شخصیتها در طول داستان و حتی آهنگ تیتراژ ابتدای سریال که در ابتدا مضمونی آرمانخواهانه و در جهت بهبود جامعه بشری دارد، ولی از یک جایی به بعد تغییر میکند و با سبک موسیقی شیطانپرستان این مساله را یادآور میشود که هیچ راه نجاتی از جاهطلبی و قدرتخواهی بشر نیست. این نگاه سیاه و بدبینانه به ماهیت انسانی، در سراسر انیمیشن دفتر مرگ وجود دارد و به مخاطب خود القا میکند که در این دنیا تنها یک قدرت واقعی وجود دارد و آن، انسان و امیالش است که گاه در ظاهر پیروز میدان میشود ولی درواقع زندگی پوچ و بیارزشی دارد. به خاطر همین هم بیراه نیست اگر بگوییم این انیمیشن یکی از جدیترین ساختههای ژاپنی برای تبلیغ شیطانپرستی و نهیلیسم است.
انیمیشن دفتر مرگ بدونشک یکی از قویترین و معروفترین انیمیشنهای سریالی ژاپنی است که به خاطر موفقیتش، تاکنون فیلمهای دیگری با الهام از آن، ساخته شده است. از جمله این فیلمها اقتباس شبکه آمریکایی نتفلیکس از این انیمیشن است که در سال 2017 فیلمی با همان نام دفتر مرگ را براساس این انیمیشن با بودجه هنگفت 40 میلیون دلاری ساخت اما این فیلم با واکنش بسیار منفی کاربرانش مواجه شد، مخاطبان و طرفداران انیمیشن ژاپنی نسخه سینمایی نتفلیکس را ناقص و بسیار ضعیف و سردرگم دانستند و منتقدان هم از این فیلم استقبالی نکردند.
خدمتکار سیاه
خدمتکار سیاه یا (Kuroshitsuji) یا (BLACK BUTLER) نام یک مجموعه مانگا ژاپنی به نویسندگی و طراحی «یانا توبوسو» است. از این مانگا از سال 2008 تاکنون انیمیشن سریالی با همین نام و به کارگردانی «شینوهارا توشیا» در سه فصل ساخته شده است.
داستان انیمیشن خدمتکار سیاه درمورد پسر نوجوانی به نام «شیل فانتومهایو» است که در خانواده اشرافی در انگلستان به دنیا آمده است. در شب تولد شیل، آتشسوزی عظیمی رخ داده و کل عمارت و خانواده فانتومهایو از دست میروند. خانواده فانتومهایو، نسل به نسل برای خاندان سلطنتی انگلستان کار میکردند و مسئول رسیدگی به پروندههای مرموز کشور بودند.
در شب آتشسوزی، شیل توسط رقیبان خانوادهاش، دزدیده میشود. این رقیبان سعی میکنند که نماینده شیطان را با استفاده از مراسم شیطانی، احضار کنند و شیل را بهعنوان قربانی او معرفی کرده و او را به قتل برسانند. شیل که میداند مرگ و آتشسوزی خانوادهاش اتفاقی نبوده، قسم میخورد که انتقام خانوادهاش را بگیرد و به همین دلیل در لحظه احضار نماینده شیطان، با او قراردادی میبندد که در قبال روح خود، آن نماینده شیطانی تمامی خواستههای او را انجام دهد تا بتواند انتقام خانوادهاش را بگیرد. نماینده شیطان که خود را با اسم سباستین معرفی میکند، این شرط را میپذیرد و همان لحظه ستارهای پنج پر جادویی، در چشم شیل ظاهر میشود. از آن پس سباستین به شیل راه و روشهای موفقیت در اقتصاد و… را میآموزد تا شیل بتواند در راه خویش موفق شود… .
از همین ابتدا باید بگوییم که داستان اصلی این انیمیشن، همانطور که مشخص است برگرفته از افسانه معروف آلمانی درمورد شخصیتی به نام «فاوست» است که توسط گوته، نویسنده معروف آلمانی بازنویسی شده است.
در داستان فاوست هم شخصی در ازای جذابیتها و دانش دنیایی با نماینده شیطان معامله میکند اما پایان کار شخصیت انیمیشنی بر خلاف فاوست اصلی، ختم به توبه و بخشش بهواسطه دعای زنی نجیب نمیشود و انگار قرار نیست برای این نوجوان هیچ راه نجاتی وجود داشته باشد و البته که خودش هم نیازی به این نجات نمیبیند!
در انیمیشن خدمتکار سیاه، مسائل شیطانی و المانهای فراماسونری و شیطانپرستی کاملا بهوضوح دیده میشود و هیچچیز پنهانی وجود ندارد… . تمام قرارهای ملاقات مهم شیل بهعنوان کسی که با نماینده شیطان معامله کرده در محلی صورت میگیرد که زمینی شطرنجی دارد (طبق تفکرات فراماسونری، زمین شطرنجی یکی از نمادهای مهم در مراسم و تشریفات است) یا انگشتری که شیل به دست دارد طرحی بسیار شبیه به گونیا و پرگار (یکی دیگر از نمادهای مهم فراماسونری) دارد.
در خدمتکار سیاه، شیل بهعنوان یکی از اشراف و معتمدان ملکه انگلستان شناخته میشود و درست مانند پدرانش که به ملکه و خاندان سلطنتی خدمت میکردند، هم با شیاطین در ارتباط است و هم به ملکه انگلستان ارادت خاص دارد تا جایی که هر جنایتی را برای شادی ملکه مجاز میداند و حتی لقب خود را سگ وفادار ملکه گذاشته است!
با توجه به جایگاه خاندان سلطنتی و ملکه انگلستان در فرقهای مانند فراماسونری، خیلی جالب است که این انیمیشن بدون جا گذاشتن حتی یک المان، آینه تمامنمای تبلیغ چنین فرقهای است و جالبتر آنکه شیل، بهعنوان عضوی بلندپایه و اشرافزاده از این فرقه که با شیاطین در ارتباط است، ادعا دارد میخواهد عدالتاجتماعی و مساوات بین فقیر و غنی را که آرزوی ملکه انگلستان است، محقق کند! این ادعا با توجه به اینکه پادشاهان و ملکههای انگلستان، قرنهاست ثروت خود را از طریق استعمار دیگر کشورها و با ستم و ظلم بسیار به دست آوردهاند و بیشترین ارزش را برای خانوادههای سلطنتی و سرمایهدارها قائلند، بیشتر شبیه کمدی است تا آرمانی واقعی.
در انیمیشن خدمتکار سیاه، مخاطب در هر سه فصل با شخصیتهای جدیدی مواجه میشود که بهنوعی به خاطر پلیدی و بدیهای این دنیا، روح خود را به شیاطین یا انسانهای زالوصفت فروختهاند و تحت امر آنها قرار گرفتهاند و همه درنهایت نابود میشوند. ولی مساله درمورد شیل متفاوت است چراکه شیل از خانوادهای قدرتمند و ثروتمند است و به خاطر همین هم بر خلاف بقیه شخصیتها که از اقشار ضعیف جامعه هستند، جایگاه متفاوتی دارد و نهتنها نابود نمیشود که به موجودی اهریمنی و ازلی تبدیل میشود؛ به خاطر همین هم در انتهای فصل دوم، شیل بهجای اینکه روحش را طبق قرار به سباستین تقدیم کند، درجهاش بالاتر میرود و تبدیل به یک شیطان واقعی و ابدی میشود که مستقیما دستورات شیطان را اجرا میکند.
انیمیشن خدمتکار شیطان، علاوهبر موسیقی عالی و طراحی قابل قبول، تیم نویسندگی بسیار قدرتمندی هم دارد و بر عکس دیگر انیمیشنهای سریالی ژاپنی که معمولا بعد از فصل اول یا دوم افت میکنند، این انیمیشن با قدرت تمام همچنان در جذب مخاطب نوجوان و جوان پیشتاز است و با توجه به تم جناییای که دارد، در هر فصل درکنار پیگیری یک موضوع خاص، همیشه خرد جنایاتی هم برای پیشبرد داستانش درکنار داستان اصلی وجود دارد که به اسرارآمیز بودن ماجرا کمک میکند.
خدمتکار سیاه با توجه به موضوع قدیمیای که دارد با رویکردی جدید سعی دارد پیام خود را به مخاطبانش برساند و بعد از پخش سه فصل، تقریبا مخاطبان متوجه شدهاند که این داستان فعلا قرار نیست به پایان برسد و ماموریت این اشرافزاده انگلیسی و خادم شیطانیاش که به طرز اغراقآمیزی همیشه پیروز میدان هستند، برای فصلهای بعدی هم تمدید شده است.
توکیو غول
توکیو غول یا (Tōkyō Gūru) یا (Tokyo Ghoul) نام یک مجموعه مانگا-فانتزی تاریک ژاپنی به نویسندگی «سوئی ایشیدا» است. از این مانگا در سال 2014، انیمیشنی سریالی به کارگردانی «شوهی موریتا» شروع به پخش شد که بعد از دو فصل با عوض شدن کارگردانش همچنان پخشش ادامه دارد.
داستان انیمیشن توکیو غول از جایی شروع میشود که شهر توکیو پر از موجوداتی ترسناک به نام غولها شده است که برای زندهماندن باید گوشت انسانها را بخورند. به خاطر وجود این موجودات، ترس زندگی انسانها را فرا گرفته و شهر پر شده از این موجودات مخوف و ماموران مبارزه با غولها.
این میان «کِن کانکی» پسری ۱۸ سالهای است که دانشجوی کالج و اهل کتاب است و بدون توجه به اخبار روز جامعهاش، در دنیای خودش زندگی میکند و مجذوب دختر زیبا و آرامی به نام «ریزه کامیشیرو» میشود، این دو نفر هر دو همسن هستند و در خواندن کتاب با یکدیگر تفاهم دارند.
یک شب که کانکی، ریزه را تا خانهاش همراهی میکند در کوچهای خلوت توسط ریزه که در پوشش انسانها درواقع غول بوده، مورد حمله قرار میگیرد، اما با وجود زخمهای عمیق، کانکی جان سالم بهدر میبرد. پس از انتقال کانکی به بیمارستان، از آن غول روی او پیوند اعضا انجام میگیرد. وقتی کانکی به هوش میآید درمییابد که خود او نیز تبدیل به یک نیمهانسان-نیمهغول شده و در دنیایی که دیگر انسانها در بالاترین زنجیره غذایی قرار ندارند، گرفتار میشود.
کانکی میفهمد که خوراک انسانها برای او دیگر مورد استفاده نیست و درواقع بهشدت زننده و غیرقابل تحمل است. این میان او با عدهای غول صلحطلب مواجه میشود که به او راه و روش زندگی بدون کشتن انسانها را یاد میدهند و در کافهای به نام «آنتیک» -که تنها ماده خوراکی مشترک بین غولها و انسانها یعنی قهوه، در آن سرو میشود-، به او پناه میدهند.
در انیمیشن توکیو غول، از همان ابتدا مخاطب با موجودات شریری در هیبت انسان مواجه میشود که به یکی از تنفرآورترین اعمال، یعنی آدمخواری مشغولند. با توجه به اینکه آدمخواری در اصل یکی از رسوم شیطانی است و معمولا بین شیطانپرستان و اقوام کافر وجود دارد، مخاطب این انیمیشن با دیدن این بهاصطلاح غولهای آدمخوار -که در هیبت انسانها درآمدهاند و حتی گاهی عواطف و احساساتشان از انسانها بیشتر است- گیج میشود!
در این انیمیشن قهرمان اصلی پسری است خجالتی، مهربان و بسیار آرام که به خاطر بداقبالی و بدون اینکه بخواهد، به چنین موجوداتی تبدیل میشود، اما تمام سعی خود را میکند که راه و روش این غولهای آدمخوار و آدمکش را در پیش نگیرد ولی درنهایت او هم تسلیم سرنوشتش میشود و درانتهای فصل اول، مخاطب میبیند که کانکی به دست غول بیرحمی اسیر میشود و به خاطر همین هم بعد از تحمل شکنجههای بیرحمانه بسیار، در اتاقی با زمینه شطرنجی، تغییر ماهیت میدهد و به اصطلاح از آن پسر خجالتی و بیدست و پا تبدیل به یک غول تمامعیار میشود که موجودیت جدید خود را پذیرفته و آماده شروع یک زندگی مخوف و تازه است.
در این انیمیشن هم مانند دیگر انیمیشنهای همقطار خود، نشانههای شیطانپرستی و عادیسازی و توجیه اعمال شیطانی به وضوح دیده میشود و قهرمان اصلی به اعماق سیاهی و تباهی سقوط میکند و به بهانه محافظت از دوستان و کسانی که برایش ارزشمند هستند به انواع جنایتها دست میزند و مهر تاییدی بر تفکر ضدالهی یعنی غلبه پلیدی بر نیکی در ذات انسان میزند و با توجه به اینکه قهرمان اصلی داستان تبدیل به یک غول واقعی شده و از گوشت انسانهای دیگر تغذیه میکند، هیچ راه نجاتی برایش در زندگی انسانی وجود ندارد و باید تا ته ماجرا برود…
در توکیو غول دو فصل اول داستان از انسجام و شخصیتپردازی قدرتمندی برخوردار است و به خاطر همین هم دو فصل اول بسیار پر مخاطب بودند اما با عوض شدن تیم کارگردانی و خط داستانی، مخاطبان این انیمیشن پس از دو فصل بهشدت افت کرد.
کیمیاگر تمام فلزی برادری
کیمیاگر تمام فلزی یا (Hagane no Renkinjutsushi) یا (Fullmetal Alchemist: Brotherhood) نام یک مجموعه مانگا ژاپنی به نویسندگی «هیرومو آراکاوا» است. از این مانگا در سال 2009 تا 2010 به کارگردانی «یاسوهیرو ایریه» انیمیشنی سریالی ساخته شد.
داستان انیمیشن کیمیاگر تمام فلزی: برادری، درمورد دو برادر به نامهای اِدواردُ و آلفونسو الریک است که پس از مرگ مادرشان تصمیم میگیرند او را با جادوی سیاه و به قول خودشان نوعی کیمیاگری سیاه، دوباره زنده کنند ولی نهتنها موفق نمیشوند که آلفونسو برادر کوچکتر کل بدنش و اِدوارد یک پای خود را از دست میدهد و خود فرآیند زندهسازی نیز با شکست کامل مواجه میشود. در این بین اِدوارد فداکاری میکند و دست راست خود را قربانی کرده تا روح برادر خود را درون یک زره قرار دهد. داستان از اینجا شروع میشود که دو برادر برای به دست آوردن بدنهای سابقشان، در جستوجوی سنگ کیمیاگری، روستای محل تولدشان را ترک میکنند.
انیمیشن کیمیاگر تمام فلزی: برادری، یکی از انیمیشنهای معروف سریالی ژاپنی است که مثل دیگر انیمیشنهای پر مخاطب ژاپنی، داستانش با اعمال شیطانی، جادوی سیاه از طرف به اصطلاح قهرمانان داستان شروع میشود.
داستان این انیمیشن، در دنیایی که جادوی سیاه و بهعنوان کیمیاگری به مخاطب معرفی میشود، اتفاق میافتد و در این دنیای فانتزی اعمالی نظیر جادوگری ارزش محسوب میشود.
به کارگیری واژه کیمیاگر به خاطر بار معنایی آن در زبان انگلیسی که معادل با شیمیدان است، باعث میشود تا ذهن مخاطب به سمتی برود که اعمال این دو برادر بهعنوان کارهای علمی تصور شود، ولی از همان ابتدای داستان ادوارد درمورد کاری که برای برگرداندن مادرش از دنیای مرگ میکند، قضیه معامله چیز ارزشمند در مقابل چیز ارزشمند دیگر را پیش میکشد که بیشتر انسان را به یاد انسانهایی میاندازد که به خاطر بعضی مزایای دنیایی با اجنه معامله میکنند نه دانشمندانی که مسیری علمی را برای رسیدن به خواستهشان طی میکنند.
شخصیتپردازی و خط داستانی در انیمیشن کیمیاگر تمام فلزی بسیار حساب شده است. در این انیمیشن برای جذب مخاطب، صحنههای هیجانانگیز و گاه درام بسیاری وجود دارد که احساسات مخاطبان خود را تحریک میکند و آنان را پای داستان خشونتآمیز و تاریک خود نگه میدارد.
این انیمیشن با توجه به اینکه یکدهه از ساختش گذشته اما هنوز هم طرفداران بسیار زیادی دارد و هر ساله مانند دیگر انیمیشنهای پر طرفدار، تعداد زیادی از وسایل و پوسترهای مربوط به شخصیتهایش در سراسر دنیا فروخته میشود و سود کلانی را به جیب کمپانی سازندهاش سرازیر میکند.