جالبز: طلایی که جواد فروغی گرفت از همان لحظات ابتدایی محل بحث و جدل شد، در واقع فضا به گونهایست که برخی حتی اجازه نمیدهند از طلای المپیک هم لذت ببریم، کار از فرهادی و اینها هم گذشته، سوابق فروغی و برخی فعالیتهای او در کنار تلاش افرادی برای مصادره این موفقیت به یک دوقطبی دامن زد که به نفع هر که باشد به نفع ایران نیست. در اینجا بخشهایی از یادداشت احسان محمدی را آوردیم و چند واکنش منطقیتر از توئیتر.
احسان محمدی در عصر ایران نوشت: با حضور چینیهایی که سالهاست مدالهای تیراندازی جهان و المپیک را میزنند زیر بغل و به خانه میروند چه کسی فکرش را میکرد که جواد فروغی از ایران مدال طلای تپانچه ۱۰ متر را با اقتدار به نام ایران سند بزند؟ هیچکس!
همانطور که وقتی در گرمای ۵۰ درجه خردادماه دهلران ما پیاده به سمت دبیرستان امام خمینی (ره) میرفتیم فکرش را هم نمیکردیم که جواد با آن چشمهای درشت و پوست آفتابسوخته تیرانداز تیم ملی بشود! ما؟ تیم ملی؟ دهلران را همین الان هم به سختی میشود روی نقشه پیدا کرد.
بعید میدانم آن روزها شهر جمعیتی بیشتر از ۱۰ هزار نفر داشت. دبیرستان امام تنها دبیرستان شهر بود و ما آخرین نسل نظام قدیم بودیم. با جواد فروغی رشته علوم تجربی میخواندیم. همکلاسی کمحرفی که البته شیطنتهای زیرپوستی خودش را داشت. قاری قرآن بود و میرفت سر صف و چند باری هم گروه سرود بودیم. خیلی اهل ورزش نبود. دستکم در قیاس با ما که از هر فرصتی استفاده میکردیم که برویم سراغ فوتبال و زیر آفتاب آنقدر بازی میکردیم که سیاه و کبود میشدیم. جواد همین بود که هست.
دانشگاه راه ما را جدا کرد. جواد رفت پرستاری خواند تا اینکه یک روز اتفاقی در اخبار عکسش را دیدم. شاید ۱۸ سال بعد. چقدر خوشحال شدم که بالاخره از آن نسل یک نفر عضو تیم ملی شد. فوتبال نشد، تیراندازی. بالاخره یک نفر پرچم شهری که به واسطه مینهای باقیمانده هنوز از جنگ زخم میخورد را در ورزش بالا برده بود.
و بالاخره صبح ظفر از راه رسید. در روزهایی که صدای گلولههای خوزستان را نمیشد انکار کرد و کمی آنطرفتر دهلران هم در تب گرمای شدید و کمآبی میسوخت جواد فروغی تپانچه را دستش گرفت، آرش کمانگیر شد تا نشان بدهد هر شلیکی بد نیست. جواد فروغی مدال طلای المپیک را برای ایران آورد. رکورد المپیک را هم شکست. یک شگفتی تمام عیار.
پوریا آستراکی: طلای جواد فروغی بجز ارزش ورزشی و ملی یک درس برای زندگی همه افراد دارد؛ مسیر درست را انتخاب کن، آرام، آهسته و پیوسته به سوی هدفها برو و روزی موفقیت تو هستی را به احترام وا خواهد داشت.
درس دیگر اینکه لازم نیست حتمن دنبال ترندها، نقاط مورد توجه و مباحث داغ برویم، فروغی دنبال فوتبال، والیبال یا کشتی نرفت. رشتهای را انتخاب کرد که با او، توانایی، ضعف و هویتش سازگاری داشت دنبال شهرت زودهنگام و هیاهوی جامعه نبود. آنچه در آن بهترین میشد را انتخاب کرد و بهترین شد.
سیاوش اردلان: در این روزهای سخت و ناامید کننده، قدر روزنههای امید و خوشحالی رو دریابیم و اجازه ندیم کسی با در آمیختن ورزش و سیاست، مردم رو از همین مقدار شادیها هم شرمنده کنه. تبریک به همه ایرانیان.
در پاسخ اونهایی که فکر میکنند ورزشکار المپیک نباید قبلا عضو نیروهای مسلح کشورش بوده: فهرستی طولانی از ورزشکاران المپیک هستند که در جنگهایی که کشورشون درست یا غلط شرکت داشت یا براه انداخت مشارکت کردند از جمله ۱۹ نظامی آمریکایی که در همین المپیک توکیو رقابت میکنند.
پاتریوت در این باره نوشت: میخوام از حسی که دقیقا در لحظات قهرمانی جواد فروغی دلاور داشتم بگم و به اون حس وفادار بمونم، حتی وقتی جواد فروغی به فینال ۱۰ متر تپانچه نرسیده بود، با توجه به حالات چهره و حرکات و سکنات و ته ریش و؛ که بعدا چفیه هم به آن اضافه شد مطمئن بودم. با یه آدم ارزشی طرفیم، وقتی در فینال ناباورانه هر لحظه بیشتر به طلا نزدیک میشد شایستگیش رو کامل ثابت کرد وبا قهرمانی المپیکش قهقهه مستانه سر دادم و پای کوبی کردم و الله اکبر گفتم!
اما در حین جشن قهرمانی که تلویزیون آهنگهای مختلف پخش میکرد. بعد فکر کردم بعد از این طلا که ربطی به کار ساختاری و تلاش حکومت و دولت و. نداشت چه اتفاقی میافته؟! و خب پاسخش رو قبل از طرح سوال میدونستم. یه عده ظاهربین از آب گل آلود ماهی میگیرند و کاسبی میکنند و حتی گردش مالی چند میلیاری اتفاق خواهد افتاد در بین کسانی که اصلا ربطی به این ورزشکار و همت او و کاری که او کرد ندارند!خوشحال هستم، اما دلم گرفته. نمیدانم در این مملکت چرا باید همیشه مفاهیم را از معنا تهی کنند.