جالبز: «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری این روزها حسابی سروصدا کرده است. هرچند خبر اکرانش بعد از قریب به ده سال توقیف بسیار خوشحالکننده بهنظر میرسید، اما دیری نپایید که، بعد از تنها گذشت دو روز، دادستانی دستور توقیف فیلم را داد. به فاصله کوتاهی فیلم از بخش پیشفروش آنلاین بلیط سینماها هم کنار گذاشته شد. اما این اولین باری نیست که این اتفاق شوم برای «خانه پدری» میافتد. در دی ماه ۱۳۹۳ هم قرار بر اکران فیلم در گروه هنر و تجربه بود.
هرچند عیاری بهصراحت اعلام کرد که موافق اکران محدود فیلم در گروه هنر و تجربه نیست و میخواهد فیلم به اکران عمومی دربیاید، اما در نهایت زیربار اکران در هنر و تجربه رفت، اما چیزی نگذشت (باز هم بعد از گذشت دو روز از نمایش فیلم) که فیلم را از پرده سینماها پایین آوردند.
«خانه پدری» پر حرف و حدیثترین فیلم توقیفی سالهای اخیر سینمای ایران است. از همان تک نمایشش در جشنواره فجر تا این اکرانهای نیمهکاره، صحبت از فیلم و خصوصا سکانس افتتاحیه آتشینش بارها نقل محافل مختلف سینمایی بوده است و اظهار نظرهای ضد و نقیض زیادی پیرامونش منتشر شده. به بهانه توقیف مجدد فیلم نگاهی مفصل انداختهایم به «خانه پدری»، فیلمسازش و حواشی بارز همه این سالها.
«خانه پدری» در سال ۱۳۸۹ ساخته و در همان ابتدای کار با سه سال توقیف همراه شد. سرانجام اولین بار در جشنواره فجر سال ۹۲، یعنی سی و دومین دوره، بهنمایش درآمد. درست در سالی که دولت تدبیر و امید تازه برسرکار آمده بود و در گشایش فضای هنری و فرهنگی سعی داشت راه دولت اصلاحات را پیش بگیرد. یکی از اولین اقدامهای دولت بنفش باز کردن راه برای نمایش آثاری بود که در دوران رییس جمهور قبلی توقیف شده بودند و اکران «خانه پدری» هم شامل همین فیلمها میشد. اما در همان سال هم آنقدر مخالفت با فیلم زیاد بود که سینماهای عادی اجازه نمایشش را پیدا نکردند.
«خانه پدری» در آخرین مورد خود در پاییز سال نود و هشت، درست یک فصل مانده به انتخابات مجلس و بعد هم قریب به یکسال تا ریاست جمهوری، برای بار سوم اکران شد. گویی بخواهد زمین بازی فرهنگی را برای انتخاباتهای پیشرو گرم کند و برای یک بار دیگر از پرده پایین کشیده شد.
خلاصه داستان
قصه فیلم از اواخر دوران قاجار آغاز میشود و حدود ۸ دهه و به عبارتی ۷۰ سال از قصه زندگی یک خانواده را روایت میکند. ملوک دختر جوانی است که به دلایل ناموسی، پدرش قصد کشتن او را کرده و برای اینکار به پسر کوچکش به نام محتشم گفته تا قبری در زیرزمین حفر کند. ملوک بنا بر شک پدر و برادرش، یعنی مردان خانواده، باعث بیآبرویی شده است و به این دلیل توسط برادر و پدرش کشته میشود و در زیرزمین خانه مدفون میگردد.
فیلم نمایانگر ظلم خانواده در تمام طول این هفتاد سال به دختران و زنانشان است که در نهایت منجر به خودکشی یکی از دختران، مرگ مادر خانواده و بدبختی یک دختر دیگر میشود. نکته داستان در اینست که در تمام این سالها اعضای خانواده از محل دفن دختر در عمارت قدیمی مطلع هستند، اما سکوت میکنند…
عوامل فیلم
- کارگردان، نویسنده، تدوین: کیانوش عیاری
- تهیه کننده: کیانوش عیاری، علی سلطانی
- مدیر فیلمبرداری: داریوش عیاری
- صدابردار: سعید صالحی
- طراح چهرهپردازی: حسین صالحیان، اعظم رحمانی
- صداگذاری: مسعود بهنام
- طراح صحنه و لباس: اصغر نژادایمانی
- موسیقی: بهزاد عبدی
- عکاس: مزدک عیاری
- بازیگران: مهدی هاشمی، شهاب حسینی، مهران رجبی، ناصر هاشمی، نازنین فراهانی، مینا ساداتی، معصومه بافنده، آزاده موحدبشیری، رسول سلیمیان، ستاره میرمحمد، آیناز آذرهوش، نگاه خاقانی، ملیکا فردوسیان، پادینا رهنما، مژده همرنگ، حسین فلاح، مرمر جعفری، مهدی خیراللهی و معین الدین عشاقی
آمار فروش
«خانه پدری» ۱۹ سالن سینما و ۱۲۰ سانس در اختیار داشت و باوجود این محدودیت نمایش توانست در روز اول اکران ۶۶ میلیون و۳۶۲ هزار تومان بفروشد که با توجه به سانسهای کم، استقبال خوبی به حساب میآمد.
در روز بعد تعداد سالنهای نمایش دهنده فیلم به ۱۱ سالن و سانسهای نمایش هم به ۸۸ کاهش یافت، اما فروش «خانه پدری» افزایش پیدا کرد و به ۱۲۲ میلیون و ۱۵۸ هزار تومان رسید.
فروش کلی فیلم ۱۸۸ میلیون و ۵۲۰ هزار تومان است؛ بهاین معنا که ۱۱ هزار و ۱۲ نفر فیلم را در این دو روز دیدهاند.
«خانه پدری» چطور ساخته شد؟
فیلم «خانه پدری» در سال ۸۹ و با سرمایه گذاری مشترک نیروی انتظامی –موسسه ناجی هنر- و بخش خصوصی ساخته شد، اما بهمحض پایان یافتن فیلم، نیروی انتظامی اولین نهادی بود که با آن به مخالفت برخاست و خواستار بایگانی یا همان توقیفش شد. مسئولان سینمایی و ناجی هنر (سرمایه گذار فیلم) حتی اجازه نمایش فیلم «خانه پدری» را در جشنواره ونیز ندادند. هرچند در آخر این فیلم در ونیز به نمایش درآمد.
در نهایت وزارت ارشاد و موسسه ناجی هنر به دلیل وجود صحنه موحش ابتدایی فیلم که دختری از سوی پدر و برادرش به قتل میرسد، مجوز اکران فیلم را صادر نکردند. اما این همه ماجرا نبود.
هرچند که در ظاهر صحنه خشونتبار ابتدایی را عامل اصلی توقیف خواندهاند، اما بهنظر میرسد که مشکل اصلی بعضی از افراد و جناحهای سیاسی با فیلم درباره سویه استعاری آن است نه صحنه سنگسارگونه فیلم. کماینکه نمونه مشابه این صحنه عینا در فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» تصویر میشود (قتل دختر به دست خانواده در حیاط خانه) و بدون هیچ مشکلی هم در سینماها به نمایش درمیآید.
بلافاصله بعد از اولین نمایش فیلم در سالن مطبوعات جشنواره فجر، همه شروع به صحبت از آن کردند. به همین استعارههای سیاسی نقب زدند و خانه آن خانواده را، کشور ایران دانستند. هرچند که این حرف بیراه نبود و عیاری هم با دقت در جزییات و پرداخت ریزهکاریها صورتی استعاری را در فیلم خود به خوبی شکل بخشیده بود، اما همین صحبتها فضای رسانهای را علیه فیلم تشدید و مسموم کرد. همانطور که در شبهای گذشته گزارش انتقادی که ۲۰:۳۰ از اکران شدن فیلم تهیه کرده بود، خود بزرگترین جنبه تبلیغاتی را برای فیلم داشت!
به عبارت دیگر میتوان گفت که در تمام این ده سال، «خانه پدری» در میان حرفها و دعواهای جناحهای سیاسی اینچنین سوخت و از دست رفت. بدون اینکه کسی این وسط به خود سینما بپردازد و به آن فکر کند. حال آنکه هرچند «خانه پدری» یک فیلم متافوریک بهحساب میآید، اما مهمترین نکتهاش نه این مفاهیم فرامتنی که پرداختن ویژه و درخشان آن به مقوله خود سینماست. البته که از کارگردان بزرگ و منحصربهفردی مانند کیانوش عیاری چیزی جز این انتظار نمیرفت.
جایگاه کیانوش عیاری در سینمای ایران بهراستی کجاست؟
بیراه نیست اگر کیانوش عیاری را یکی از سه فیلمساز برتر تمام تاریخ سینمای ایران بدانیم. او کار خود را در مکتب سینما آزاد اهواز شروع کرد و در آغاز راه فیلمسازی خود، با دوربین هشت میلیمتری (که دوربین آماتوری محسوب میشد) شروع به ساخت فیلمهای کوتاه تجربی کرد. جنبش سینمای آزاد خیلی زود پا گرفت و هنرمندان زیادی را جذب خود کرد، اما به جرات میتوان گفت کیانوش عیاری مهمترین کسی است که از دل این جریان سینمایی وارد سینمای حرفهای شد. مستند «تازه نفسها» که به وقایع تابستان ۵۸ و شلوغیهای پیش از انقلاب میپرداخت، مسیر عیاری را به سمت سینمای بلند سوق داد.
عیاری از همان فیلم اولش یعنی «تنوره دیو» نشان داد که بالحن متافوریک و پرداخت نمادگرایانه رابطه نزدیکی دارد. این نمادپردازی بعدتر در همه فیلمهای او هم پای ثابت ماجرا هستند. «شبح کژدم» فیلم بعدی آقای کارگردان یکی از خاصترین و دیریابترین فیلمهای سینمای ایران است که داستانی عجیب غریب را تعریف میکند و فیلمهای بعدی هم همگی نکات بارزی در خود میپرورانند که نشان از هوشمندی و قوه خلاقه فیلمساز دارند.
او در سالهای اخیر کمتر فیلم ساخته است و دو فیلم آخرش «خانه پدری» و «کاناپه» هر دو توقیف شدند. کیانوش عیاری از دل سینما برخواسته و در فیلمهایش همواره این سینما بوده که حرف اول را میزده و در اولویت قرار داشته. کار ویژهای که او با فیلمهایش میکند و البته کمتر کارگردان ایرانی هرگز توانسته دست به انجام آن بزند یا حتی به حدودش نزدیک هم بشود، اینست که سعی میکند همهچیز را به خود سینما تبدیل کند. هر استعاره، مفهوم، داستان یا ایده تماتیک را جنسی از سینما میبخشد.
جایگاه «خانه پدری» در سینمای ایران بهراستی کجاست؟
اگر نگارنده برحسب سلیقه شخصی «خانه پدری» را در میان برترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران قرار دهد (و این انتخابی سلیقگی باشد)، اما هر اهل فنی، کسی که روایت و فیلمنامه بشناسد، کارگردانی بداند یا شم تحلیل فیلم داشته باشد نمیتواند منکر این شود که «خانه پدری» بیاغراق هوشمندانهترین، فکرشدهترین و تاملبرانگیزترین فیلمی است که در ده سال اخیر سینمای ایران ساخته شده است. مگر آنکه بخواهیم متعصبانه با فیلم برخورد کنیم و عقاید شخصی را به سینما و «هنر سینما» ارجحیت ببخشیم.
اتفاقی که برای فیلم افتاده هم همین است؛ منتقدان یا سر کیفیت والای سینمایی آن به ستایش فیلم پرداختهاند یا با برخوردی جهان سومی به جاده خاکی زدهاند و بیتوجه به هنر و زبان سینما، تنها از موضع انتقادی فیلم به تاریخ مردسالارانه ایران توجه نشان دادهاند. یا افراد وابسته به جریانهای سیاسی بودهاند که فیلم در تضاد با «منافعشان» قرار داشته و یا روحیه مردسالارانهشان بهواسطه موضع زنآزادخواهانه فیلم بهخطر افتاده است.
«خانه پدری» ورای این بحثهای بیارتباط با سینما یک اثر هنری شگرف و تمام عیار است. فیلمی که درهمتنیدگی فرم و محتوایش تماشاگر حرفهای را متحیر میکند و برای تماشاگر معمولی و عامه بهجای رسم همیشگی سینمای ایران بر ملودراماتیکبازی و احساس خرج کردن و دلسوزی برای کاراکترها و قهرمانان، یک آگاهی گزنده و تلخ به او میبخشد.
ضمن اینکه موضوع «خانه پدری» یک موضوع واقعی و هنوز حلنشده در جامعه ایرانی است: خشونت علیه زنان. فیلم نه سیاهنمایانه است و میخواهد ایرانیان را بدبخت یا خشن و بیرحم نشان دهد و نه ضد مذهب یا فرهنگ ایرانی است، بلکه سیر تاریخی خشونت علیه زنان را در طی هفتاد سال مورد بررسی واقعگرایانه خود قرار میدهد. اتفاقا عیاری شبیه به همه فیلمهای دیگرش، لحن سردی را برای تعریف داستان خود برمیگزیند و همواره فاصلهاش را با شخصیتها و کنشها حفظ میکند.
عیاری در واکنش به حذف صحنه گیرا و آتشین اولیه از فیلم گفت: «من علاقهای به سیاهنمایی ندارم مرا سانسور نکنید. در جامعهای که سرشار از مشکلات فراوان است چطور از اینها عبور کنم؟ بنابراین از من نخواهید به چیزهای فرعیتر جامعه بپردازم.» … و این صحنهای است که در تاریخ سینمای ایران همتا ندارد. هیچ صحنهای این چنین پر دردناک، دهشتناک و وحشتآور نیست.
آیا «خانه پدری» واقعا سیاهنمایانه است؟
در پاسخ به این سوال تنها اشاره به اینکه ایده اولیه «خانه پدری» چطور در ذهن عیاری شکل گرفته است، کافیست تا بدانید فیلم از بطن تاریخ و جامعه ایرانی میآید و بههیچوجه قصد سیاهنمایی ندارد. خود عیاری اساس شکلگیری ایده را چنین تعریف میکند: «خانه پدری مسئلهای است که من در حوالی سالهای ۵۲ تا ۵۴ شمسی در اهواز دیده بودم. دختری را کشته بودند و او را در رودخانه کارون انداخته بودند.. من این گزارش را آن زمان در مجله اطلاعات جوانان خواندم. از محلی که خونابههای کشتارگاه اهواز ریخته شده بود و محل تجمع کوسههاست. دختری که زندان بوده و بعد از آزاد شدن برادر و عمو و پدر و مردهای فامیل دم در زندان بودند.
دختر نمیخواست که از زندان خارج شود، اما مسئولان زندان میگفتند نگران نباش ما مجبور هستیم که آزادت کنیم به همین دلیل رئیس زندان با پدر دختر صحبت میکنند که شما میخواهید دختر خودتان را بکشید؟ اما پدر میگوید که ما آمده ایم به استقبال دخترمان، چون دوماهی در زندان بوده و حالا او را به نزد مادرش ببریم. چون دخترتان نمیخواهد آزاد شود و میگوید شما قصد کشتنشان را دارید. نمیدانم دقیقا سر چه مسئله اخلاقی آن دختر در زندان بود. در هر صورت دختر که سوار ماشین میشود گونی بر پاها و سر او میکشند و بعد آن را در رودخانه کارون پرت میکنند.
من همان زمان داستانش را در ذهنم ساختم. جلوی زندان تا کشتارگاه اهواز رفتم. این سناریو به تدریج و در طول سالیان عوض شد و به داستان خانهپدری رسید. اما آبشخور آن این فکر و ماجرا بود. حتی قبل از ماجرای اهواز چنین اتفاقهایی مانند رفتارهای ناموسی اذیتم میکرد. تعصبات زشت، زننده و عقب مانده راجع به مسائل ناموسی که اغلب هم بی پایه بوده است. کافی بود دختری چشمش به پسری بیوفتد و احتمال قتل او از سمت خانواده و اقوام مرد وجود داشت.»
این داستانی برگرفته از یک اتفاق واقعی است نه یک اثر خودفریفته سیاهنمایانه!
درباره «خانه پدری» چه گفتهاند؟
هوشنگ گلمکانى سردبیر مجلهی فیلم در واکنش به توقیف فیلم نوشته است: «خانه پدری» علی رغم اصلاحات انجام شده و محدودیت در اختصاص سالن سینما به دستور دادستانی توقیف شد. دادستانی به این تشخیص رسیده که فیلم باید توقیف شود، بنابراین به وظیفه ذاتی خودش عمل کرده و دستور توقیف فیلم را صادر نموده است. حالا نوبت وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی است که به وظیفهشان عمل کرده و کمی جسارت به خرج داده و پای مجوزی که صادر کردهاند بایستند و کوتاه نیایند یا اینکه استعفا دهند. مگر اینکه به هیچ قیمتی نتوانند از این میز لعنتی دل بکنند.
اصغر فرهادی: فیلم «خانه پدری» خیلی خوب بود و من آن را خیلی دوست داشتم.
نرگس آبیار: جدا از فیلم «خانه پدری»، نگاه رئال و مستند عیاری آموزههای زیادی برای سینما دارد که بسیاری از سینماگران از کارهای او الهام میگیرند.
سعید سهیلی: ساختار مناسب و جذاب همراه با قصهای خوب باعث میشود این فیلم درخشان دیده شود.
عزیزالله حمیدنژاد: «خانه پدری» فیلم بسیار موفقی از جهت قصه و تکنیک کارگردانی است و کیانوش عیاری در این فیلم سنگ تمام گذاشته است.
محمود صادقی: «محمود صادقی» نماینده اصلاحطلب مجلس هم پس از دیدن این فیلم با انتشار یک توئیت در صفحه شخصیاش نوشت: «خانه پدری را دیدم؛ روایتی دردناک از قتل ناموسی که به ۷۰ سال پیش بازمیگردد. عیاری این سنت را روایت میکند، اما وضع زن در جامعه کنونی را سیاهنمایی نمیکند. بلکه به طور ضمنی تحول وضعیت زن را از خانهنشینی تا دورهای که دختری متخصص مرگ مغزی پدر نامزدش را تشخیص میدهد، به تصویر میکشد.»
تسنیم: «خانه پدری» یکی از بدترین فیلمهایی است که در طول سینمای ایران ساخته شده، فیلمی که خروجی و تأثیر ویرانگر و مخربی دارد، ضمن اینکه حرفی برای زدن ندارد، به زنها توهین کرده، به مردها توهین کرده، فرهنگ خشونت را برای بچهها ترویج داده، چون پسرش را برای زدن ضربه صدا میکند و بهطرز فجیعی صحنه قتل را تدارک میبیند. صحنه کشته شدن دختر توسط پدر و لحظه سنگ به سر خوردن را میبینیم؛ این همان صحنههایی است که مسئولین سازمان سینمایی تاکید دارند که اصلاح شده، اما واقعیت چیز دیگری است. داروغه زاده که این فیلم با ردهبندی سنی مشکلی برای اکران در سینماها ندارد؛ اگر جدیتر پیگیری شود مشکلی برای اکران ندارد؛ حالا محمدمهدی طباطبایینژاد که چند صباحی است بر این صندلی نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی تکیه زده، “خانه پدری” را به پرده رساند!
کیهان: فیلمی که در قالب یک خانه قدیمی، تصویری موهن و متوحش از ایرانیان نمایش میدهد، پس از یک دهه توقف، با غفلت مسئولان سینمایی از روز گذشته روی پرده سینما رفت. در این فیلم که ضمن نمایش تصاویری مشمئزکننده از قتل و دفن یک دختر توسط پدر و برادرش، این جنایت را به فرهنگ و عقاید و سنتهای ایرانیان نسبت میدهد.
مشرق: وهین مستقیم و غیرمستقیم وحتی ناخواسته به این زن یا دستبافته و دسترنج او از سوی هیچکسی پذیرفته نیست. خدا نکند روزی برسد که ما عامدانه به واسطه تعریف و تمجید داخلی یا خارجیها یا هر دلیل دیگری او را فلکزده و قربانی بیدست و پایی نشان دهیم که جامعه سنتی و مذهبی او را به مثابه یک قربانی در خاک میگذارد. هیچ استاد و هنرمندی حق ندارد این کشور را با وجود همه سختیها بسان جهنموارهای دهشتناک نشان دهد که خون روی فرش دستبافش چکیده و جنایت از در و دیوارش میبارد…
هیچ کس حق ندارد خانوادههای مذهبی و سنتی که بار بسیاری از سختیهای این سرزمین روی دوششان بوده را به جای شخصیتهای بد و ناهنجار فیلم و داستان و نمایش بنشاند و به مردم ارائه کند.
خبر آنلاین: در همان نگاه نخست یک چیز توی چشم میزند و به شدت گلدرشت است. به رسم مالوف فیلمهای مشابه، خشونت علیه زنان، از ابتدا تا پایان فیلم خودنمایی میکند. دختری کشته میشود. خواهری از شوهرش کتک میخورد. مادری بر سر قبر دختر کشته شده اش، سکته میکند. دختری به زور، شوهر داده میشود و دست به خودکشی میزند. دختری بر اثر کنجکاوی از پدر کتک میخورد و … همگی یک حرف نخنما میزنند که علیرغم انتظار مخاطب، فروتر از تواناییهای عیاری، ساخت و پرداخت شده است.
مسعود فراستی: این فیلم تنها فیلمی است که موافق توقیف آن هستم. این فییلم ضدملی و ضدایرانی است، یعنی یکی این را ببینید میگوید ما با این وحوش طرفیم؟
جمال شورجه: «خانه پدری» با توجه به اینکه مستقیماً در نمایش تضییع جامعه ایرانی با عقبه دینی و اعتقادی است، مستمسک منادیان دروغین حقوق بشر برعلیه ایران قرار میگیرد.