جالبز/ تصنیف قلندر

خواننده: ناصر مسعودی
تنظیم: احمدعلی راغب
شعر: نوذر پرنگ

بیا ساقی مِی خورشید بویی
قلندر رنگ ، عارف آبرویی

به جام من ؟ نه ، بر این خاک ره ریز
غبار از « من ‌من » جانش برانگیز

دلش را در کمالت شست ‌و شو ده
بسوزانش دلی دیگر به او ده

دلی حافظ خروش و مولوی جوش
زِ خون دستار بندی ، سلطقی پوش

دلی زلف جنون را تاب داده
دلی دریای خون را آب داده

دلی عطار بوی و ناصرآواز
هزار آوای صبح گلشن راز

به ظلّ تاج درویشی مباهی
نرفته زیر چتر پادشاهی

دلی گشته جهان را زیر و بالا
دلی زانگونه‌ تر ، زانگونه دلها

دلی نازک ‌تر از پندار منصور
به جان بگریخته از سایه نور

دلی خونین ‌تر از رؤیای فرهاد
پریشان‌تر زِ خواب لاله در باد

دلی چون شعر او گلبوی و خون‌ریز
دلی آنگونه‌تر ، زانگونه تر نیز

دوباره ریخت در جانم صدایش
صدای طرح سرخ بالهایش

تو گویی عکس گل در عالم خواب
زِ دست ماهتاب افتاد در آب

نمی ‌دانم کجایم طرفه جایی‌ست
زمانِ آبی بی‌انتهایی‌ست

ازل برخاسته ، افشانده گیسو
ابد بنشسته ، حیران رخ او

میان این دو در اوجِ کجاجای
به ایوان « ـ عجب ! » بر تخت « ـ ای وای ! »