ترانه پاپ قدیمی با صدای زنده یاد مازیار:
ای شوکت بودنم
رؤیای آسودنم
دریا دلی خسته بودم
بر باد و پر بسته بودم
بوی عزیز تنت
صبح خُتَن می‌نمود
ابریشمین شهر چشمت
بر روی جانم گشوده
با رنگ دل شعله زد
گلهای قصر شبم
لبریزِ از تو شده
آواز و پرواز
ماه منیر منی
مولا و پیر منی
خورشید یادت شده
با سینه دمساز
ای شوکت بودنم
رویای آسودنم
دریا دلی خسته بودم
برباد و پر بسته بودم
بوی عزیز تنت
صبح خُتَن می‌نمود
ابریشمین شهر چشمت
بر روی جانم گشوده
آئینه ‌دار دل شدی
واحد شدی، کامل شدی
با ماه پنهان نامت آغاز
بانوی ابر و خواهشی
دریایی از آرامشی
جادوی حرفت سودای پرواز
دیوار دل شکستی
بر موج دل نشستی
از من به ما رسیدی
تا در به غیر بستی
ای شوکت بودنم
رویای آسودنم