جالبز: این مطلب درباره آن دسته از بازیگران سینمای ایران است که همیشه «بد» هستند و، اما همیشه هم هستند و نقش میگیرند، به نوعی آنها سوتفاهمهای بازیگری هستند، معمولا هم در قالبی فرو میروند که انگار دنیای بازیگری با آنها شروع شده و ژستهای مکش مرگ ما هم که طبق طبق، اولین قسمت از این مطلب به میلاد کیمرام اختصاص دارد. همیشه بیاستعداد، فوقالعاده معمولی، نچسب و فاقد نقش ماندگار.
امکان مینا
فیلم سینمایی «امکان مینا» به کارگردانی کمال تبریزی درباره زن و شوهری به نام مهران و مینا در روزهای موشک باران تهران در دهه ۶۰ زندگی مشترک ساده و عاشقانه خود را آغاز میکنند. مهران خبرنگار است و در یک روزنامه پرتیراژ کار میکند و در جریان اخبار سیاسی و اوضاع جنگ قرار دارد. مینا دور از چشم شوهرش به سازمان مجاهدین پیوسته است. نقش مهران در فیلم توسط میلاد کی مرام و نقش مینا توسط مینا ساداتی ایفا شده است. از بازی میلاد کی مرام به عنوان کمترین امتیاز این فیلم میتوان یاد کرد.کیارش خوشباش درباره فیلم و بازی کی مرام نوشت: عمق روابط بین کاراکترها ضعیف است. بازیها نیز هم بدلیل عمق کم روابط و هم بدلیل شخصیت پردازی ضعیف تحت تاثیرقرار گرفته است. هرچند میلاد کی مرام تمام تلاشش را میکند که بازی خوبی از خودش نشان دهد، اما پردازشهای ضعیف فیلمنامهای سدی میان نقش و مخاطب شده است و امکان برقراری ارتباط با هیچ یک از کاراکترها نیست.
امیر
«امیر»، اولین فیلم بلندِ سینمایی نیما اقلیما داستانی مردی به همین نام است که چیزی زیادی از او نمیدانید، امیر با بازیِ میلاد کیمرام مردی تنها و افسرده است که مسیحوار بار زندگیِ تمامی اطرافیانش را به دوش میکشد. از دوستش علی و همسر سابقش غزل بگیرید تا خواهر مریض خودش ریما. اما امیر به هیچ وجه قهرمان نیست و در مواجهه با این آدمها رفتاری انفعالی دارد.
نیما نادری در زومجی درباره بازی میلاد کی مرام در فیلم امیر نوشت: شخصیت امیر دچار عارضهی سکوت افراطی و کاذب است که با یک شخصیت درونگرای واقعی متفاوت است. انگار یکجور ساختگی و جعلی بودن در شخصیت پردازی رخ داده که اجازه نمیدهد ما بهعنوان تماشاگر در همهی سکوتها و بزنگاهها با شخصیت همراه شویم. به همین موازات بازی «میلاد کیمرام» نیز چنگی به دل نمیزند و آنطور که باید در سکوتِ چهرهی افسردهاش و عمق نگاهاش درگیر نمیشویم. کیمرام شاید برای اجرای این نقش تلاش کرده است، اما قلٌابی جهتِ گیر انداختنِ احساسِ تماشاگر نمیاندازد. اخم و سکوت و میمیک صورتِ او بیشتر ادا و تصنعی است که بخش مهمی از این موضوع به بازی گرفتن کارگردان مربوط میشود که رضایت بخش نیست.
ملی و راههای نرفتهاش
«ملی و راههای نرفته اش» به کارگردانی تهمینه میلانی فیلم داستان زندگی ملیحه، دختر جوان و کمتجربه است که عاشق جوانی به نام سیامک میشود و بر خلاف میل خانواده، با او ازدواج میکند و به زودی تفاوت دیدگاه و اختلاف فرهنگی بین این دو آشکار میشود.
آرش پارساپور درباره فیلم نوشت: ملی و راههای نرفته اش، تماشاگر کمی سن و سالتر را یاد فیلم «قرمز» فریدون جیرانی میاندازد که در مضمون، بسیار شبیه هم هستند و در روایت و دیگر مسائل خیر. فیلم در اصل راجع به خشونت علیه زنان ساخته شده که به نوبه خود موضوع جنجالی به حساب میآید. ولی درواقع بیشترین خشونتی که ملی و راههای نرفتهاش دارد، علیه مغز تماشاگر آن است. تکرار شدید کلیشهها در این اثر سینمایی آنقدر زیاد است که از دست فیلم کفری میشوید. بدتر از این مساله، عیان بودن شعارها انتخاب بازیگران و البته بازی اغراق آمیز و گاه نصنعی آنهاست. میلاد کی مرام هم به واسطه نقش مصنوعی که به وی داده شده، بازی دو گانهای ارائه میدهد که این دوگانگی ضعف دارد و مثل کاراکترهای دو شخصیتی جذاب سینما خلق نشده است.
۳۶۰ درجه
فیلم ۳۶۰ درجه اولین تجربه کارگردانی سام قریبیان بیش از حد تحت تاثیر سینمای هالیوود است. فیلم داستان جاویدبا بازی میلاد کی مرام است که به جرم حمل مواد مخدر دستگیر میشود و به تحمل ۳ سال حبس محکوم میگردد. وی پس از طی شدن دوران محکومیتش، آزاد میشود و به دنبال انتقام از کسانی که او را وارد این جریان کرده اند میرود اما…
میثم کریمی درباره فیلم نوشت: فیلم فضایی غیر ایرانی دارد و دیالوگ و رفتار شخصیتهای داستان نیز بی شباهت به آثار اکشن رده ب هالیوود نیست. تلاش قریبیان برای نوآر کردن فضای فیلم و استفاده از رنگهای مات و مرده قابل تحسین است و منجر به ساخت فیلمی شده که شباهتی به آثار رایج سینمای ایران ندارد. اما آیا این اتفاقات برای اینکه بتواند باعث جلوگیری از توجه به ضعفهای فیلم گردد کافی است؟ متاسفانه پاسخ خیر میباشد. میلاد کی مرام به عنوان نقش اصلی، بازی ضعیفی از خود به نمایش گذاشته است و اصلا انتخاب خوبی برای ایفای نقش جوان انتقام جو نمیباشد. بازی کی مرام و نحوه دیالوگ گویی او ابدا این حس را به مخاطب انتقال نمیدهد که او عصبانی هست!
روسی
روسی به کارگردانی امیرحسین ثقفی یک فیلم عاشقانه است که به تراژدی ختم میشود. توماج موفق میشود تا از زندان فرار کند، اما زمانی که نزد همسرش باز میگردد متوجه میشود که او مورد هتک حرمت قرار گرفته، توماج که خون جلوی چشمانش را گرفته، به دنبال مسبب این کار است و…
آرش پارسا پور در ویجیاتو نوشت: شاید بعد از دیدن فیلم شما هم به این نتیجه برسید که اگر با یک فیلم کوتاه نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه با همین مضمون و فضا روبرو بودید، چقدر بهتر بود! ثقفی نمیتواند فیلمنامه و کاراکترهایش را آنگونه که باید بسط دهد و آنها را شبیه به شخصیتهایی مقوایی و بدون روح کرده است که نه هدفشان درست و حسابی معلوم است، نه پیشینهشان و نه هیچ چیز دیگر. میلاد کیمرام یک اشتباه به تمام معنا در تیم بازیگری است. قرار دادن کیمرام در این فیلم در کنار دیگر بازیگران خطایی نابخشودنی بوده و بازی که او از خودش ارائه میکند، بیهنرنمایی ترین؟! بازی است که میتوان در طول فیلم مشاهده کرد.