جالبز/ متن «عشق نهان» محمد اصفهانی

دل بُردی؛ از من! به یغما… ای ترکِ غارتگرِ من
دیدی چه آوردی، ای دوست؟؟؟… از دستِ دل، بر سرِ من
عشقِ تو؛ در دل نهان شد…دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چون تیر و کمان شد!… از بارِ غم؛ پیکرِ من 
میسوزم از اشتیاقت…در آتشم، از فراقت
کانونِ من، سینهِ من… سودایِ من، آذرِ من 
بارِ غمِ عشق او را… گردون نیارد تحمل
چون میتواند، کشیدن… این پیکرِ لاغرِ من
اول دلم را، صفا داد…آیینه ام را جلا داد
آخر به بادِ فنا داد…عشقِ تو؛ خاکسترِ من…