جالبز/ مرا دیوانه میخواستی تماشا کن غمی شاهانه میخواستی تماشا کن
مرا از خود جدا کردی ببین با من چه ها کردی اگر ویرانه میخواستی تماشا کن
سپردم روزگارم را به دستت شکستم داد نگاه چیره دستت شکستم
دلم از چشم تو افتاد همین پیمانه دستم داد شکستم
عجب وزنی عجب شوری عجب عیشی عجب نوشی
ببین مهمانی است ای عشق منو درد فراموشی
برای فتح دستانت چقدر بیهوده جنگیدم تو همدست رقیبانی