در جریان حوادث اخیر که به دنبال فوت خانم مهسا امینی اتفاق افتاد،آنچه بیش از همه جلب توجه نمود، محوریت زن در این حوادث است.از درگذشت مهسا امینی که جرقه اولیه این حوادث بود، گرفته تا اعتراض به حجاب و حضور زنان جوان، دراعتراضات خیابانی ودرآنسوی مرزها، جریان بههم پیوستهای از زنان مخالف نظام که ظاهرابا طراحی شعار زن زندگی آزادی، مطالبه آزادی دارند، همه و همه حاکی از شکل جدیدی از رویارویی فرهنگی و جنسیتی پیش روی جمهوری اسلامی است.
در مواجهه با این رویداد، صادقانه بپذیریم اگرچه اندیشه ناب امام خمینی(ره)، نگاه جامعه و خود زنان نسبت به ارزشها و قابلیتهای زن را، از عنصری درخدمت مطامع مردانه به عنصری انسان ساز و با اصالت تغییر داد اما کم کاریهای فراوانی در اعتلای جایگاه حقیقی زن وجود دارد که در طول چهار دهه از انقلاب میبایست جبران میشد.
عامل این کمکاری هم خود زنان و هم غلبه نگاه مردسالارانه سنتی است. با وجود همه این کاستیها و موانع، نظام دستاوردهای چشمگیری هم داشته که متأسفانه هیچ تلاش برنامهریزیشدهای برای شناساندن آن نشده و چه بسا برنامه مدونی برای اعتلای جایگاه زن و معرفی تمامعیار و عینی او وجود ندارد. چه بسیارند زنان موفقی که در بستر امنیت و شانیتی که در جمهوری اسلامی پیدا کردهاند، به عالیترین مدارج علمی-دانشگاهی دست یافتهاند و مادران موفقی نیزهستند. کم نیستند زنان جوانی در کسوت دانشمند، استاد، پزشکان فوق متخصص، مهندسان عالیرتبه، کارآفرینان بیهمتا، مخترع، محقق، خلبان، هنرمند، ورزشکار، مدیرکل، نماینده مجلس، معلم و بسیار جایگاههای علمی و اجتماعی دیگرکه اغلب ایشان چهارچوبهای اسلامی را نهتنها محدودیت بلکه عامل تسهیل و تسریع، برای دستیافتن به اهداف متعالیشان میدانند. اما متأسفانه این دستاوردهای ناب را آنگونه که باید، به جامعه به ویژه دخترانمان نشناساندهایم تا از میان انبوه این زنان موفق، الگویی دستیافتنی، برگزیده و امروز خلأ هویتی و ترس از آیندهای مبهم، آنان را به خیابانها نکشاند و عدهای با استفاده از همین کمکاریها، مطالبات برحق این دختران را با پوشش شعار به سخره نگیرند و آرمان زنان متمدن وعفیف و نجیب ایران زمین را، مصادره به مطلوب خود نکنند.
در همین راستا، لازم است زنان معترض جوانی که گم شده خود رادر اعتراضات خیابانی جستوجو میکنند و گوهر آزادی را در دل بستن به شعارزن زندگی آزادی می جویند، قبل از هر تلاشی در کف خیابان، ابتدا مطالبه خود را مشخص کنند.
در مقابل این موج سواری و مصادره به مطلوب برخی جریانات زنانه خارج از کشور، آیا جریان زنان و دختران معترض در داخل کشورهم، همین را مطالبه میکند؟!
آحاد زنان معترض که قطعا بخشی از مطالباتشان برحق است، باید هم به وجدان خود و هم به جامعه زنان ایران به این سوال اساسی پاسخ دهند و قطعا این پاسخ، مشخص خواهد کرد که جریانات زنانه فعال حال حاضر در صحنه اعتراضات در داخل یا خارج کشور، تا چه اندازه میتوانند مدعی نمایندگی زنان ایران باشند. به نظر میرسد جریان معترض به حقوق زن در ایران، لازم است رسما و علنا صف خود را از جریان آشوبگر و مخرب جدا کند و اگراین اتفاق نیفتد، برای همیشه، جریان مطالبه و استیفای حقوق زن در ایران، معادل مطالبه برهنگی قلمداد خواهد شد و این یعنی مرگ پیش از موعد هر نوع مطالبه برحق زنان.
در پایان اینکه این حوادث با همه تلخیها و تهدیدهایش فرصتی ایجادمیکند تا هم حاکمیت، متعهدانه برای اعتلای حقیقی زن تلاش برنامه ریزی شده داشته باشد و هم جامعه زنان نخبه و با اصالت، با حضور فعال و مؤثر در جهتدهی صحیح این برنامهریزیها، منطبق با مطالبات برحق زنان، آیندهای روشن وآشکار پیش روی دختران این مرز و بوم ترسیم کند.
دکتر نجمه خدادادی – پژوهشگر حوزه زنان و استاد دانشگاه