جالبز | دسته سرگرمی – سلام؛ چه واژه شگفتی! واژه ای برای همه دیدارها، آغازها، عاشقانه ها… این واژه پر تکرار مگر میتواند در شعر شاعران از گذشته تا کنون ندرخشیده باشد؟ سلام از دریچه نگاه شاعران، لابد لطیفتر و پربارتر است، گاهی پر از شوق و عشق پنهان، گاهی سرشار از غم و ناامیدی… برگزیده شعر درباره سلام را از زبان بزرگترین شاعران کلاسیک و معاصر در این مجموعه بخوانید. در انتها اشعار کودکانه ای برای آموزش سلام به کودکان نیز گردآوری شده است.
در این مطلب میخوانید:
- شعر درباره سلام از شاعران معاصر
- شعر درباره سلام از شاعران کهن
- شعر کودکانه درباره سلام
شعر درباره سلام از شاعران معاصر
به تو سلام میکنم کنار تو مینشینم
و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا میشود
«شاملو»
✿❀✿❀✿
سلام
خداحافظ!
چیز تازه ای اگر یافتید،
بر این دو اضافه کنید
تا بل باز شود این در گم شده بر دیوار.
«حسین پناهی»
✿❀✿❀✿
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنار زندگی میگذرم
که نه زانوی آهوی بیجفت بلرزد و
نه این دل ناماندگار بیدرمان!
*
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سال پربارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیدهام خانهای خریدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار … هی بخند!
*
بیپرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
یادت میآید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری؟
*
نه ریرا جان
نامهام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت مینویسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!
«سیدعلی صالحی»
✿❀✿❀✿
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصلهای خشک گذر میکردند
به دستههای کلاغان
که عطر مزرعههای شبانه را
برای من به هدیه میآورند
به مادرم که در آئینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمه های سبز میانباشت، سلامی دوباره خواهم داد
*
میآیم، میآیم، میآیم
با گیسویم: ادامهٔ بوهای زیر خاک
با چشمهام: تجربههای غلیظ تاریکی
با بوتهها که چیدهام از بیشههای آنسوی دیوار
میآیم، میآیم، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانهٔ پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد
«فروغ فرخزاد»
✿❀✿❀✿
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام
باید سلام کرد و جواب سلام شد
بر هر کسی که هست از این هیچ کس سلام
فرقی نمی کند که کجایی ست لهجه ات
اترک سلام، کرخه سلام و ارس سلام
ظهر بلوچ، نیمه شب کُرد و ترکمن
صبح خلیج فارس، غروب طبس سلام
بازارگان درد! اگر می روی به هند
از ما به طوطیان رها از قفس سلام
«دیشب به کوی میکده راهم عسس ببست»
گفتم به جام و باده و مست و عسس سلام
معنای عشق غیر سلام و علیک نیست
وقتی سلام رکن نماز است، پس سلام!
قبل از سلام جام تشهد گرفته ایم
ما کشتگان مسلخ عشقیم، والسلام!
«علیرضا قزوه»
✿❀✿❀✿
سلامٌ للذين أُحبُّهم عبثاً؛ سلامٌ للذين يُضيئهم جرحي
سلام بر آنان که بیهوده دوستشان دارم؛
سلام بر آنان که زخمم روشنی بخششان است
«محمود درویش: شاعر معاصر فلسطینی»
شعر درباره سلام از شاعران کهن
اشعار حافظ درباره سلام
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیدۀ روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
✿❀✿❀✿
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
زیباترین اشعار مولوی درباره سلام
بر گرد ماهش میتنم بیلب سلامش میکنم
خود را زمین برمیزنم زان پیش کو گوید صلا
گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی
هم درد و داغ عالمی چون پا نهی اندر جفا
آیم کنم جان را گرو گویی مده زحمت برو
خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا
گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین
غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما
✿❀✿❀✿
من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او
وز سخنان نرم او آب شوند سنگها
✿❀✿❀✿
بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
از آن پیغمبر خوبان پیام آورد مستان را
زبان سوسن از ساقی کرامتهای مستان گفت
شنید آن سرو از سوسن قیام آورد مستان را
✿❀✿❀✿
گوش من منتظر، پیام تو را
جان به جان جسته یک سلام تو را
در دلم خونِ شوق میجوشد
منتظر بوی جوشِ جام تو را…
✿❀✿❀✿
ز سلام خوشسلامان، بکشم ز کبر دامان
که شدست از سلامات، دل و جان ما مُطیّب
✿❀✿❀✿
تو را در دلبری دستی تمامست
مرا در بیدلی درد و سقامست
بجز با روی خوبت عشقبازی
حرامست و حرامست و حرامست
چو چشم خود بمالم خود به جز تو
کدامست و کدامست و کدامست؟
به هر دم از زبان عشق بر ما
سلامست و سلامست و سلامست
✿❀✿❀✿
امروز شهر ما را صد رونق است و جان است
زیرا که شاه خوبان امروز در میان است
ای جان جان جانان از ما سلام برخوان
رحم آر بر ضعیفان عشق تو بیامان است
✿❀✿❀✿
آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
رونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسد
غم به کناره میرود مه به کنار میرسد
باغ سلام میکند سرو قیام میکند
سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد
✿❀✿❀✿
تیره صبحی که مرا از تو سلامی نرسد
تلخ روزی که ز شهد تو بیانی نرسد
✿❀✿❀✿
صنما تو همچو آتش قدح مدام داری
به جواب هر سلامی که کنند، جام داری
چو سلام تو شنیدم ز سلامتی بریدم
صنما هزار آتش تو در آن سلام داری
شعر درباره سلام از سعدی
من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم
هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست
رنجور عشق به نشود جز به بوی یار
ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست
✿❀✿❀✿
اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
که جور قاعده باشد که بر غلام کنند
هزار زخم پیاپی گر اتفاق افتد
ز دست دوست نشاید که انتقام کنند
به تیغ اگر بزنی بیدریغ و برگردی
چو روی باز کنی بازت احترام کنند
✿❀✿❀✿
زهی سعادت من کهم تو آمدی به سلام
خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
قیام خواستمت کرد عقل میگوید
مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام
✿❀✿❀✿
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام
گو به سلام من آی، با همه تندی و جور
وز من بیدل ستان جان به جواب سلام
شعر درباره سلام از صائب تبریزی
پای در خلوت ما از در عادت مگذار
در دل باز چو شد وقت سلام است اینجا
✿❀✿❀✿
با زلف پر شکن دل نادیده کام ساخت
از دانه مرغ ما به گرههای دام ساخت
خورشید در دو هفته کند ماه را تمام
حسن تو کار من به نگاهی تمام ساخت
هر چند هست بی ادبی خواهش دگر
زان لب نمی توان به جواب سلام ساخت
✿❀✿❀✿
مستانه سروِ قامتِ او در خرام شد
طوق گلوی فاختگان خط جام شد
هر چند عشق، دشمن کام است، از آن دولب
قانع نمی توان به جواب سلام شد
✿❀✿❀✿
چون ره کنیم در دل مشکل پسند تو؟
ما را که در حریم تو راه سلام نیست
✿❀✿❀✿
شبی ستارۀ دولت به بام ما افتد
که از لب تو شرابی به جام ما افتد
لبی که رنگ نمی گیرد از فروغ سهیل
کجا به فکر جواب سلام ما افتد؟
✿❀✿❀✿
ز ما سلام به دارالسلام دار رسان
که در زمانۀ ما خلق پنبه در گوشند
حدیث اهل زمین قابل شنیدن نیست
به ذوق حرف که این نه صدف همه گوشند
شعر کودکانه درباره سلام برای آموزش
سلام بابا من اومدم سلام مامان من اومدم
سلام گفتن و بلدم سلام ندم بی ادبم
این درس اول ماست بهترین درس دنیاست
✿❀✿❀✿
سلام سلام صد تا سلام
هزار و سیصد تا سلام
سلام میگم تا دلم وابشه
روی لبات شکوفه پیدابشه
سلام بگو تا که دلت وابشه
روی لبات شکوفه پیدا بشه
به چشمون پر از ستارت سلام
به قلب پر گل و بهارت سلام
سلام به دنیای بدون جنگت
به آسمون آبی قشنگت
✿❀✿❀✿
به هر کجا که میریم در اوّل هر کــلام
می روید رو لب ما گلبوته ها ی سلام
قدیمی ها می گفتن چقدر خوب و زیبا
سلامتی می آره سلام برای دلهـــا
دوستی ها بر پا میشه با یک سلام وخنده
درخت دشمنی ها ازریشه میشه کنده
ای چشمة محبّت سلام بکن تو هر بار
این هدیة قشنگیست درلحظه های دیدار
سلام مثل بـهاره گـل وشـکـوفـه داره
بوی قشنگ دوستی هـمـراه خودمـیـاره
وقتی سلام میکنی شاپـرکا می خندن
بالهاشونو بـرامـون وامیکنن می بندن
✿❀✿❀✿
گوش بده باز می خونن پــرنــده هــای زیـبــا
با چه چه وبا جیک جیک سلام میدن به گلها
✿❀✿❀✿
سلام گلهای خندون با دندون و بی دندون
سلام به هر پرنده که توی باغ میخنده
سلام به دشت و دریا سلام به کوه و صحرا
سلام به روی ماه بچههای با صفا
سلام سلام بچهها چطوره حال شما
باشید همیشه خندان چون گلهای گلستان
سلام به روی ماهتون به گرمی نگاهتون
به قلب پاک و صافتون به موهای سیاهتون
سلام سلام بچهها گلهای سرخ و زیبا
سلام سلام بچهها عزیزای مثل ماه
سلام به هر جالبز به ابر پاره پاره
به دانهای که از خاک درآمده، دوباره
سلام چه خوب و زیباست غنچه روی لبهاست
به هر کی میرسیم ما کلام اول ماست
سلام مثل بهاره گل و شـکوفـه داره
بوی قشنگ دوستی همراه خود مـیـاره
وقتی سلام میکنی شاپرکا میخندن
بالهاشونو برامون وامیکنن میبندن
گوش بده باز میخونن پرندههای زیبا
با چه چه و با جیک جیک سلام میدن به گلها
سلام به جنگل سبز به آسمان آبی
به غنچههای خندان به روز آفتابی
سخن آخر
شما چه اشعار زیبای دیگری با مضمون سلام میشناسید که به دل مینشیند؟ اشعار مورد علاقه خود را برای ما بفرستید. شما میتوانید گزیده بهترین اشعار درباره وداع را نیز در جالبز بخوانید.
منبع: ستـــاره