جالبز/ هر کدام از ما یک «وجود» داریم، یک «چیز» که در سنت های مختلف هم این «چیز» یا همان «وجود» اسم های مختلفی دارد: ناخودآگاه، Ch’i، اعیان ثابته و…این چیز، یک چیز پنهان است، همه ما آن را داریم، اما باید آن را از حجاب در آوریم.
ما به میزانی که این «چیز» را از زرورق آکبند خود در می آوریم صاحب «وجود» می شویم و به میزانی که واجد وجود میشویم از مرگ کمتر می هراسیم و به میزانی که از مرگ کمتر می هراسیم، بیشتر «زندگی» میکنیم و کلا کمتر «میهراسیم» و به میزانی که کمتر می هراسیم کمتر توسط دیگران و خواهش های دیگران کنترل می شویم. اینجاست که میتوانیم برای خودمان و خواهش های درونی خودمان زندگی کنیم، نه آنچه از بیرون به ما تحمیل می شود.
کسانی که وجود خود را کشف نکرده اند در واقع بی «وجود» اند و انسان بی وجود براحتی توسط خواسته های دیگران اداره میشود. او چیزی نیست جز آنچه دیگران از او میخواهند که باشد. او هم مدام در نوسان است هم اینکه براحتی در مقابل خواسته های اشکار و پنهان دیگران سر تعظیم فرود می آورد. او از خود «علاقه» ای ندارد، علایق او همان است که دوستان، پدر، مادر و جامعه میگویند علاقه اوست. انسان بی وجود قلاده اش دست دیگران است. انسان بی وجود به معنی واقعی کلمه «برده» است.
جامعه نیز دارای یک وجود جمعی است، یک وجود جمعی پنهان که باید کشف شود. جامعه ای که «وجود» ندارد، در واقع وجود ندارد. این جامعه است که براحتی بواسطه ترس ها و روزمرگی های خود قابل کنترل است. این یک جامعه برده است. این جامعه در واقع فقط وجود فیزیکی دارد، هست اما در واقع نیست.
ما هم به مثابه شخص هم به مثابه جامعه به میزانی که «وجود» خود را کشف میکنیم، «زندگی» میکنیم و از اسارت و حیوانیت رها میشویم و زنده بودن را تجربه میکنیم.
اگر «چیز» خود را کشف نکرده ای، زندگی نمیکنی، اسیری هستی در دست سرنوشت و مدام از یک سمت به سمت دیگر کشیده میشوی.
کشف «چیز» شخصی ما نیز در گرو کشف «چیز» جمعی ماست و برعکس. اینجاست که ما به میزانی که به کشف وجود خود مسئولیت داریم به کشف وجود دیگران نیز مسیولیت داریم، اینجاست که ما هم فردیم و هم جامعه. اینجاست که دوست داشتن دیگری و جامعه و سرنوشت آن برای ما امری واجب میشود. وجود ما در گرو وجود دیگری است. کشف وجود من نیز در گرو کشف وجود دیگری است.
چقدر وجود خود را کشف کرده ای؟ چه چیزی باعث کشف وجود تو شد؟ یا اینکه همچنان احساس بردگی میکنی؟ برای کشف وجود خود چه میکنی؟ و چقدر در کشف وجود دیگری تاثیر گذار بوده ای؟
آیا «وجود» داری ؟
نویسنده: میلاد دخانچی
کردیت تصویر: کامبیز صبری