جالبز/ روزهای زندگی‌مان با حوادث مختلفی گره خورده است که شاید اطلاع از آن‌ها بتواند ما را در برابر آسیب‌های مشابه آگاه سازند. به همین سبب  هر شب مهم‌ترین اخبار کاشی جامعه را در قالب بسته خبری به شما مخاطبان گرامی ارائه کنیم.

پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت من هم دانشجو بودم و برای تامین هزینه‌های تحصیل تصمیم به رفتن به سرکار گرفتن به همین دلیل شماره تلفنی را پیدا کردم که فردی برای امور نظافتی و پرستاری از یک کودک می‌خواستند. بعد از تماس با فرد که به دروغ خود را دارای شغل مهمی معرفی کرد و نشانی منزل را به من داد وقتی به پا به درون آن خانه گذاشتم… ادامه ماجرا را در خبر پایین بخوانید.

*****

مدتی قبل با زن مطلقه‌ای که دو فرزند داشت آشنا و به او علاقه‌مند شدم می‌خواستم با او ازدواج کنم اما چون پولی نداشتم به فکر سرقت طلاهای مادربزرگم افتادم… جزئیات خبر را در ادامه مطالعه کنید.

*****

28 سال قبل با همسرم که پزشک عمومی بود، ازدواج کردم. دو سال بعد نیز «ترانه» به دنیا آمد. با ورود او به زندگی عاشقانه ما شیرینی این عشق و صفا دوچندان شد اما من و همسرم همواره به دنبال کسب درآمد بیشتری بودیم. او با دوستان ناباب به معاشرت پرداخت به طوری که طولی نکشید به مصرف سیگار و مواد مخدر گل روی آورد… سرنوشت این دختر را در خبر زیر بخوانید.

*****

وقتی عکس و خبر ناپدید شدن برادرم را منتشر کردیم یکی از کارکنان ترمینال تبریز که آگهی و خبر گمشدن برادرم را در فضای مجازی دیده بود به ما خبر داد که جوانی با مشخصات برادرم را دیده که با اتوبوس به تهران رفته است، ما هم بلافاصله به تهران رفتیم و وقتی به اداره آگاهی تهران رسیدیم متوجه شدیم…. برای آگاهی از این ماجرا خبر مربوطه را مطالعه کنید.