روایتی درباره حال و روز ناخوش بازار پوشاک و سبکهای نامتعارفی که همچنان مخاطب را نشانه میرود
همیشه انسانها شاید همواره بر این باور بودهاند که نوع پوشش آنها میتواند در نگاه اول، طرز تفکر و شخصیتشان را مانند تابلویی برای دیگران نمایان کند و این همان چیزی است که حتی کلمات و نوع برخورد مخاطب را با آن فرد مشخص میکند. به همین دلیل است که به برخی افراد در اصطلاح «سختپسند» میگوییم زیرا در انتخاب لباسهایشان دقت و وسواس بسیار به خرج میدهند و شاید میشود گفت که این نکتهسنجی برخلاف سایر وسواسها کار خوبی است. حتم دارم بهتازگی گذرتان به بازار پوشاک مشهد افتاده و شاید شما هم با برخی بانوان دیگر همنظر باشید که در این بازارها مدل مانتوهای مناسب و پوشیده کمیاب شده است و برای پیدا کردن یک مدل استاندارد که به پوشش اسلامی نزدیک باشد، ناچار میشوید تمام بازار را زیر و رو کنید. ممکن است در انتها قید خرید را بزنید یا مدلی را تهیه کنید که مغایر میل باطنیتان است. مدل بیشتر مانتوها در بازار با قد یا آستین کوتاه یا جلوباز است. اگر مانتوی بلند و پوشیدهای پیدا شود، اغلب درون ویترین جایی ندارد.
اگر در یک بازار قدم بزنید و تنها به ویترین فروشگاهها نگاهی بیندازید، میبینید بیشتر مدلهای مانتو از یک الگو پیروی میکنند. قدیمیها میگویند انگار هرچه زمان بیشتر میگذرد وجببهوجب لباسها آب میشوند و حیا از بین میرود. این موضوع به معنی این است که سبک مانتوها و حتی شلوارها در گذر زمان به سمت بدحجابی پیش میرود. این روزها شلوارهای قد 90 و مدلهایی که قسمتی از پاچه شلوار شکاف خورده، باب شده است. مانتوهای نازک با آستینهای سهربع نیز گوشهای از بازار پوشاک را به دست گرفتهاند. این در حالی است که لباسهای سنتی ما بسیار زیبا هستند و حتی امروزه، بعضی از تولیدات پوشاک با تلفیقی از سنت و مدرنیته، ترکیبی زیبا و البته پوشیده را تحویل مخاطب میدهند. کشورهای دیگر برای هویت و پیشینه فرهنگ خود ارزش قائل میشوند، اما ما این هویت را درون یک صندوقچه گذاشتهایم و گهگاه با مشاهده یک مستند یا فیلم از روزگار قدیم، یادی از لباسهای سنتی اقوام کشورمان میکنیم و میگذاریم مابقی سال درون همان صندوقچه خاک بخورند. اما آیا مدلهای نامتعارف موجود در بازار مورد پسند عموم بانوان جامعه است؟ جدا از آن، چنین طرحها و سبک پوششی برای شهر زیارتی مشهد مناسب است؟ ضمن اینکه این موضوع یک جنبه باطنی و درازمدت هم در پی خواهد داشت و ممکن است این سبک پوشش به برخی ناهنجاریهای اجتماعی نیز دامن بزند.
پاساژگردی بینتیجه با کفش آهنی
در طبقه سوم یک پاساژ دستبهسینه نشسته و پاهایش را روی هم قلاب کرده است. گاهی به ویترین مغازهها و گاهی به پلاستیکهای خرید مردم نگاه میکند. خسته به نظر میرسد، اما رمقی برایش نمانده است. چند ساعت است خیابان اطراف پاساژ و مغازههای داخل مجتمع را به دنبال یک مانتوی ساده که باب میلش باشد جستوجو میکند اما تنها چیزی که این پاساژگردی برایش داشته است کلافگی است. سپیده نوعروس است و تازگیها به خانه خودش رفته است. میگوید مدتهاست که یک مانتوی مشکی ساده میخواهد، اما آنقدر بازارها را زیر و رو کرده و چیزی پیدا نکرده که میخواسته است یک مانتوی اداری مشکی بخرد که دستکم پوشیده و ساده باشد.
مرتبه اولی هم نیست که دچار این مشکل میشود. به گفته خودش، تنها زمانهایی که خیلی باحوصله باشد برای خرید میآید زیرا میداند باید به بازارهای زیادی سر بزند. «اینطور نیست که آدم سختپسندی باشم، خیلی از طرحهای مانتو را میپسندم، اما هرکدام ایرادی دارد. یک مانتو جلوباز است و بههیچوجه نمیشود به آن دکمه زد زیرا مدل مانتو به هم میریزد. مانتوی دیگر طرح خوبی دارد اما جلو یا پشت آن کوتاه است. یک مانتوی دیگر هم آنقدر زنجیر، زیپ یا چیزهای تزیینی به آن آویزان است که از خرید پشیمان میشوم. مشکل دیگر این است که بعضی از مدلها تنها برای یکی دو سایز موجود است و همه نمیتوانند از آن استفاده کنند. ضمن اینکه گاهی رنگهای بهاصطلاح جیغ برای مانتوها استفاده میشود که اگر از مدل آن خوشم بیاید، به دلیل رنگش آن را نمیخرم.»
شلوارها هم دیگر استاندارد نیستند
زهرا یکی دیگر از مشتریان این بازار است که به خریدار تبدیل نمیشود. چند قدم جلوتر از من راه میرود و با مشاهده ویترین مغازهها از جلو آنها عبور میکند. انگار که مانتوهای داخل ویترین دل او را میزنند و حتی رغبت نمیکند به درون فروشگاه پا بگذارد. او متولد دهه هفتاد و چادری است. «یک سالی میشود از یک مدل مانتوی پاییزه خوشم آمده است و دوست دارم آن را بخرم، اما هر بار به دلیل کوتاه بودن قد مانتو و آستین آن یا بیکیفیتی پارچه، از خیر تهیه آن میگذرم. ضمن اینکه این مشکلات تنها در خرید مانتو نیست. حتی برای خرید شلوار نیز دچار مشکل میشوم. چند ماه پیش برای خرید شلوار به فروشگاهی رفتم که بخش بزرگی از آن مربوط به فروش شلوار بود، اما هر مدلی که پسند میکردم قد 90 آن را داشتند و تنها تعداد محدودی مدل با قد استاندارد موجود بود. با اینکه باب میلم نبود، از میان آنها انتخاب کردم. در پی این بازارگردیها، تنها چند مغازه پیدا کردهام که مدلهای پوشیده و متعارفی دارند و سعی میکنم برای خرید، بیشتر به آنها سر بزنم.»
هیچوقت پیرو مد نبودهام
فرزانه مرز سیسالگی را رد کرده و هیچوقت تابع مد نبوده است. همیشه مانتوهایی را میخرد که به دل خودش بنشیند. شاغل است و به همین دلیل، وقت زیادی برای دوخت و دوز لباس ندارد. بنابراین مشتری خرید لباسهای آماده میشود، اما حالا چند وقتی است که دوباره به همان سبک قدیم برگشته و از خیاط میخواهد برایش مانتو بدوزد. «زمانی که پارچهای را برای دوخت لباس به خیاط میسپردم، باید چند مرتبه برای پرو لباس میرفتم و مدتی نیز صبر میکردم تا آن لباس به دستم برسد. به همین دلیل، مانتوی بازاری را ترجیح میدادم زیرا در وقتم صرفهجویی میشد. البته هزینه کمتری نیز برایم داشت. من مانتویی هستم، اما مانتوهایی میپوشم که کمی آزاد باشد و قد آن نیز کوتاه نباشد. اما بعد از اینکه بارها برای خرید مانتو پاساژهای مختلف را زیر پا گذاشتم و نتوانستم این سبک مانتو را پیدا کنم، تصمیم گرفتم کار را به خیاط بسپارم و خیالم راحت باشد که همان مدلی که در ذهن دارم روی پارچه پیاده میشود. بیشتر بازارها مانتوهای اندامی یا آزاد اما جلوباز ارائه میدهند. حتی ویترین مغازههای فروش لباس مردانه نیز از تیشرت و شلوارهای کوتاه پر شده است در صورتی که این سلیقه عموم جامعه نیست.»
مانتوهای بیکیفیت، قیمتهای گزاف
محبوبه معتقد است دیگر آنقدر مانتوهای کوتاه و جلوباز در بازار میبینیم که برایمان طبیعی شده است، اما زمانی که مانتوی پوشیدهای پیدا میکنی که نزدیک به سبک پوشش خودت است، با پارچههای بیکیفیت روبهرو هستی. «در همین تابستانی که گذشت، مانتوهایی در بازار عرضه شده بود که به قدری نازک بود که انگار پارچه حریر است. بعضی اوقات پیش آمده است که از مدل یک مانتوی جلوباز خوشم آمده است و آن را خریدهام تا خودم دکمه بدوزم، اما قابلیت دوخت دکمه را نداشته و از روی پارچه لیز میخورده است. ضمن اینکه مانتوهای موجود در بازار، علیرغم اینکه کیفیت خاصی ندارند، گران هستند.»
او بر این باور است که انگار اغلب طراحهای مانتو در بازار علیرغم اینکه این مدلها را از حالت استاندارد خود خارج میکنند، از الگوی خاصی نیز پیروی نمیکنند. «به نظرم بانوان هنرمند در حوزه خیاطی و طراحی لباس در مشهد کم نداریم. باید برای حل این مشکل به سراغ آنها برویم و بخواهیم که الگوهای دوخت و دوز لباس بانوان را متناسب با زمان حال طراحی کنند و تنوع آن به گونهای باشد که همه سلایق را در بر بگیرد.»
خودم آستین دوختم!
ملیحه، منشی صحنه است و فیلمهای زیادی در کنار بزرگان سینما کار کرده است. او نیز از شرایط مانتوها در بازار راضی نیست و میگوید: من تنوع در لباس و رنگ را دوست دارم اما آستینها همه کوتاه شدهاند. برای همین، بهتازگی ناچار شدهام برای همه مانتو هایم آستین بدوزم.
او این مشکل را در دیگر اعضای خانوادهاش نیز دیده است و آنها این روزها برای اینکه لباس مورد نظر خود را داشته باشند بیشتر از خیاطهای خانگی کمک میگیرند: به دلیل گرانی پارچه اصولا خرید مانتو بهصرفهتر است اما وقتی آن چیزی که مد نظر داریم پیدا نمیکنیم، ناچاریم پارچه بخریم و همان را بدوزیم.
وضعیت مد و لباس در مشهد نیازمند بازبینی و همفکری جمعی است، اینکه هم بازار و هم مخاطب راضی باشند و از طرفی به هویت ملی و اسلامی و ارزشهایمان احترام گذاشته شود.