زن و شوهر جوان کنار یکدیگر نشسته اند و منتظر شروع جلسه دادگاه هستند. کنارشان مینشینم، انگار متوجه حضور من نشدهاند. از خانم میپرسم چرا زندگی تان به این جا رسیده است که سرش را پایین میاندازد و میگوید: اشتباهات شوهرم که پشت سر هم اتفاق میافتد و این که او تمایلی برای اصلاح خودش ندارد، ما را به آخر خط رسانده است. شوهرم با این که بارها متوجه شده که تصمیم گیری اش اشتباه بوده، اما باز هم راضی نمیشود که با دیگران مشورت کند. آشنایی در یک پروژه ساختمان سازی مرد جوان در حالی که مدام گوشه لبش را گاز میگیرد، میگوید: 2 سال پیش در یک پروژه فنی – عمرانی با هم آشنا شدیم. هر دو مهندس بودیم و کارمان در آن پروژه، طوری بود که هر روز همدیگر را میدیدیم. من که از همان روز اول به او علاقهمند شدم، چند ماهی صبر کردم و بعد از یک جلسه کاری، درخواست ازدواجم را مطرح کردم. احساس کردم که خیلی هم از خواستگاری من تعجب نکرده است؛ بنابراین قرار شد چند جلسهای با هم صحبت کنیم و در صورت داشتن تفاهم، من به خواستگاری اش بروم. در اولین جلسه، با حقوق چندین ماهم که پس انداز کرده بودم برایش یک تلفن همراه به عنوان هدیه خریدم(!) فکر کنم 10 باری همدیگر را در پارک و سینما و کافی شاپ و … دیدیم و هربار به این نتیجه میرسیدم که انتخابم، بهترین انتخاب است(!) بنابراین موضوع را با خانوادهام در میان گذاشتم و آنها به دلیل این که دختر خانم، 6 سال از من بزرگ تر بود، مخالفت کردند. هرچند بالاخره و با اصرار من موافقت کردند و رفتیم خواستگاری و عقد کردیم.
خریدن خودرو با طلاهای همسر زن
در پاسخ به این سوال که شما هم راضی به این ازدواج بودید، میگوید: من بیشتر از او عاشقش شده بودم و فکر میکردم با این ازدواج، خوشبخت ترین دختر روی زمین خواهم شد. البته روزهای اول زندگی مان عالی بود. روزهایی که دوست نداشتم تمام شود تا از شوهرم دور شوم. یک سالی که در عقد بودیم به خوبی و خوشی تمام شد تا تقریبا یک سال پیش که خانه خودمان رفتیم. مشکلات مان از همان هفته اول شروع شد که تصمیم گرفتیم خودرو بخریم. شوهرم بدون مشورت با من، مقداری از هدیههای ازدواج مان و طلاهای من را برداشته بود و یک پراید خریده بود. من و خانوادهام از این کار او خیلی ناراحت شدیم، ولی او زیر بار این که اشتباه کرده است نمیرفت.
خریدن کوبیده برای ناهار و یک مشکل جدید
مرد در این لحظه دستش را جلو میآورد و دست من را میگیرد و میگوید: مشکل ما دقیقا همین جاست. چرا خانواده خانمم باید از این قضیه ناراحت شوند. اصلا چرا آنها باید درباره این که من با پول هایم چه چیزهایی میخرم، نظر بدهند. فقط خرید خودرو که نیست، من یک روز فامیل هایم را دعوت کردم و برای شان از بیرون کوبیده گرفتم. چند روز بعد مادرخانمم به من گفت که چرا ولخرجی میکنی و باید یک چیزی در خانه درست میکردی و همان را به آنها برای ناهار میدادی. من با این شرایط نمیتوانم زندگی کنم.
تاوان اشتباهات
شوهر زن در حالی که دستمال کاغذی را در دستش مچاله میکند، جملاتی را زیر لب زمزمه میکند که واضح نیست. از او میپرسم که به شوهرتان حق میدهید که میگوید: نه. کاش حداقل تصمیمهای خودسرانه اش درست باشد؛ به طور مثال، همین خودرویی که خرید هزار تا مشکل داشت و آخر هم مجبور شد به یک بنده خدای دیگری قالب کند! من فقط به او میگویم برای تصمیم هایت با من و خانواده ام، مشورت کن، اما او زیر بار نمیرود. من تا چه زمانی باید تاوان اشتباهات شوهرم را بدهم. تا زمانی که شوهرم دست از غرور بی جایش برندارد، مشکل ما حل شدنی نیست
خریدن یخچال با تایید خانواده همسر
مرد در این لحظه میگوید: چرا من باید برای تصمیماتم با خانواده زنم مشورت کنم. خیلی مسخره است که من مهندس 26 ساله برای خریدن فرش و یخچال برای خانه خودم، باید تایید زنم و خانوادهاش را بگیرم. من دوست دارم خودم برای زندگی ام تصمیم بگیرم و روی پای خودم بایستم. البته این که همسرم میگوید، که من در خرید خودرو اشتباه کرده ام، راست میگوید ولی این دلیل نمیشود که دیگر هیچ تصمیمی نگیرم تا مبادا اشتباه کرده باشم. در همین لحظه، منشی دادگاه شماره پرونده این زوج جوان را اعلام میکند و زن و شوهر جوان هم راهی جلسه دادگاه میشوند. توصیه به مشورت به صورت غیر مستقیم هر چند متأسفانه این زوج برای طلاق به دادگاه خانواده مراجعه کردند، اما برای پیشگیری از موارد مشابه به سراغ رضا آذریان، کارشناس و مشاور خانواده میرویم تا نظر او را درباره دلایل طلاقهای این چنینی جویا شویم.
این مشاور میگوید: تمایل نداشتن به مشورت با دیگران یکی از نشانههای برخوردار نبودن از بلوغ عقلی و فکری است. به طور طبیعی یک آدم عاقل با کلیت مشورت کردن با دیگران مخالف نیست. البته گفتن این نکته به همسر نباید به صورت مستقیم باشد چراکه باعث موضع گیری او خواهد شد. ابراز وجود نامناسب آذریان در گفت و گو با «زندگی سلام» ادامه میدهد: آن طور که اطلاعات پرونده نشان میدهد، زن علاوه بر این که 6 سال از شوهرش بزرگ تر است تحصیلات بیشتری هم دارد که همین میتواند دلایلی برای تمایل نداشتن مرد به مشورت کردن با او باشد. معمولا زمانی که یک زن از شوهرش بزرگ تر است، پاسخ مناسبی به حس برتری جویی که به طور طبیعی در مردها وجود دارد، داده نمیشود و همین مشکل زا خواهد بود؛ بنابراین شاید یکی از علتهای این که در این خانواده، شوهر بدون مشورت کردن تصمیم گیری میکند، ابراز وجود نامناسب در برابر همسرش است و شوهر به نوعی با انجام چنین رفتاری، قصد اثبات خودش را دارد. انتخاب عامل سوم این مشاور خانواده میگوید: یکی از مشکلات رایج خانواده ها، نبود عامل سوم است. زن و شوهرها باید با یکدیگر قرار بگذارند که برای هر مسئله و مشکلی با هم گفت و گو کنند. با این حال و اگر باز هم به تفاهم نرسیدند به سراغ عامل سوم بروند و برای رسیدن به نتیجه نهایی از او کمک بگیرند؛ عامل سومی که هر دو قبول دارند و از قبل او را انتخاب کردهاند. بنابراین عامل سوم که میتواند خانواده همسر یا روحانی محل یا یک مشاور باشد باید مورد قبول هر 2 نفر باشد و در اوایل شروع زندگی مشترک انتخاب شده باشد. در خور ذکر است که اگر یکی از زوجین از همسرش بخواهد که فقط با خانواده من مشورت کنیم، احساس نداشتن استقلال در همسرش باعث مخالفت خواهد شد و آسیب زا خواهد بود.