جالبز | بخش سرگرمی – شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بر تمامی شیعیان تسلیت باد. با مجموعهای از زیباترین دوبیتی های شهادت حضرت زهرا همراه ما باشید.
دوبیتی شهادت حضرت فاطمه
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
به جای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیزم بود و آتش

كمی از غسل زیر پیرهن ماند
كمی از خون خشك بر بدن ماند
كفن را در بغل بگرفت و بو كرد
همان طفلی كه آخر بی كفن ماند

گرفتی از مدینه گفتنت را
دریغ از من نمودی دیدنت را
ولی با من بگو ساعت به ساعت
چرا كردی عوض پیراهنت را

من بودم و باب هل اتی را بستند
امكان رسیدن به خدا را بستند
ای كاش بمیرم كه خجالت زده ام
من بودم و دست مرتضی را بستند

عمریست رهین منت زهرائیم
مشهور شده به عزت زهرائیم
مُردیم اگر به قبر ما بنویسید
ما پیر غلام حضرت زهرائیم

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم
مامور برای خدمت زهرائیم
روزی كه تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائیم

یتیمان جز دو چشم تر ندارند به غیر از خاک غم بر سر ندارند چو مادر مرده ها باید فغان کرد که طفلان علی مادر ندارند |

چه حالی داده دل را دست مادر
که می شستی ز دنیا دست مادر
از آن سیلی مگر چشمت نمی دید
که می جستی مرا با دست مادر

آنان که بر این خانه هجوم آوردند
در خاک نهال کینه را پروردند
در کعبه علی شکسته بتهاشان را
اکنون به در خانه تلافی کردند

خون است که روی خاک خشت افتاده است
داغ است به قلب سر نوشت افتاده است
خیزید و فرشته را به بیرون ببرید
آتش به در باغ بهشت افتاده است

بر چهره شکوه آسمانی داری
یک پنجره باغ ارغوانی داری
ای رزم تو بین کوچه و در پس در
بر سینه مدال قهرمانی داری
الهی داد از این دل داد از این دل
كنار قبر زهرا كرده منزل
بگو زهرا ز جا خیزد ببیند
كه اشك دیده كرده خاك او گل

چه فخری خالق از تو بنده كرده
كه خونت دین حق زیبنده كرده
ولی زهرا، محبت های زینب
علی را روز و شب شرمنده كرده

چنان داغت دلم غمناك كرده
كه دست من تو را در خاك كرده
بجایت زینب مظلومه تو
غبار غم ز رویم پاك كرده

ز سوز دل كنم گریه برایت
كه دیگر نشنوم زهرا صدایت
در و دیوار خانه با نگاهم
به یادم آورد آن ناله هایت

كنار تربتت اندر دل شب
بود نام تو زهرا جاری از لب
به خانه تا روم با دیده تر
كشد ناز مرا مظلومه زینب

اگر محور به هر امكان علی بود
ولی بر فاطمه مهمان علی بود
كنار تربتت مظلومه زهرا
سر شب تا سحر گریان علی بود

چه شبهایی به یادت گریه كردم
ز دیده دامنم پر لاله كردم
دگر نبود توانم خیزم از جا
نهان تا كه تو هجده ساله كردم

چنان دست علی آتش برافروخت
كه حتی میخ در، در شعله اش سوخت
نداند كس به جز مولی الموالی
چگونه میخ در آن سینه را دوخت

سوزاند دل فاطمه را آتش كین
بین در و دیوار شده نقش زمین
با پهلوی فاطمه چها كرد لگد
كاندر یم خون از او شده سقط جنین

بر خلق جهان كه گشته معلوم علی
از حق خودت شدی تو محروم علی
بر كنگره عرش بجان حسنین
با اشك نوشته است، مظلوم علی

چون مرغ سحر شكسته باشد بالم
یك تن نبود فاطمه پرسد حالم
رفتی تو ولی جان نبی روح علی
بی تو به خدا صفا ندارد عالم

مرثیه از زبان زینب (س)
غم دوران من گردد یتیمی
كه هم پیمان من گردد یتیمی
من از قد كمانت حتم دارم
بلای جان من گردد یتیمی

نمی گویم كه تو نامهربانی
زبس خون رفته از تو ناتوانی
دلم خواهد در آغوشم بگیری
چه سازم كه شكسته استخوانی

مكن مخفی به سینه آه، مادر
مرا كن از غمت آگاه ،مادر
مشو راضی پس از تو زنده باشم
گل خود را ببر همراه ،مادر
منبع: ستـــاره