جالبز/ در روزگارِ «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیافزود»ی که دل و دماغ هیچ نیست، کار من کمترین همین چفت کردن کلمات است و دستمال نمدار کشیدنشان و گوشه کناری نوشتن و زمزمه کردنشان… آه که چقدر گاهی حرف داری و مجبوری به زبان کلید بنویسیشان… با الفبایی ممتد…همان خط معروف طولانی با سر کلید را می‌گویم ، ملتفتید که ؟؟ روی دیوارهای سیمانی و‌ چرک شهر…چند قاب از پاییز را زمزمه کرده‌ام برای شما عزیزان نجیب و مظلوم و شریف که ساکن سیاهچادرهای آبادی قلب منید…خدا کند کار خوبی کرده باشم…

برگرفته از اینستاگرام  hamedaskari777