فارس/ شاردن‌ها خانوادگی با مقامات دولتی و مذهبی فرانسه مشکل داشتند. برای همین «ژان» وقتی ۲۲ سالش شد از فرانسه زد بیرون! چون جواهرشناس و تاجر سنگ‌های قیمتی بود، می‌خواست به هندوستان برود که رفت. ولی در راه بازگشت، دلش پیش ایرانی‌ها گیر کرد و مدتی طولانی در ایران ماند. یک بار دیگر هم به ایران آمد و باز چند سالی ماند و چند‌بار هم حین سفرهای تجاری گذرش به شهرهای ایران افتاد و همه این‌ها شد مواد‌اولیه برای نوشتن «سفرنامه شاردن».

خودش اول تردید داشت که آیا کسی در اروپا دلش می‌خواهد درباره ایران مطلبی بخواند یا نه. یک فصل کتاب را داد به ناشر و غوغا شد؛ اروپایی‌ها تشنه شنیدن داستان‌هایی درباره سرزمین‌های دور و افسانه‌ای شرق بودند. این‌گونه بود که کتابش در ۱۰ جلد چاپ شد و تا خودش زنده بود ۵ بار هم تجدید چاپ شد و شاردن شد بنیان‌گذار ایران‌شناسی در غرب.

شاردن آدم زرنگی بود و فارسی و ترکی را آموخته بود و برای شاه‌عباس دوم جواهر برده بود و از او لقب «تاجرباشی» گرفته بود و همیشه در دربار صفویه جایگاه و مقام داشت و اصلا در ایران شده بود طراح جواهرات سلطنتی. اهل علم و منطق بود و در میان شرق‌شناسان و ایران‌شناسان جزو منصف‌ترها بود و دقیق و ریزبین بود و از ماجراها سر در می‌آورد و عاشق اصفهان هم بود و آن را زیباترین شهر مشرق زمین نامید و در مجموع آن‌چه نوشت به مذاق اروپایی‌ها و حتی ایرانی‌ها خوش آمد.
در سفرنامه شاردن نکات خواندنی و جذاب درباره ایران زیاد است و اصلا این کتاب یکی از مهم‌ترین منابع تاریخی درباره ایران دوره صفوی محسوب می‌شود. به‌ویژه آن‌که کتاب شاردن مصور است و نقاشی‌هایی دارد برای درک بهتر آن‌چه توصیف کرده است. در اروپا نیز بسیاری از متفکران و نویسندگان کتاب او را خواندند و به ایران علاقه‌مند شدند و دوباره درباره ایران کتاب‌هایی جدید نوشتند.
در ادامه بخش‌هایی از سفرنامه شاردن آورده شده تا خودتان ببینید شاردن درباره ایرانی‌ها چه مطالب جالبی و به چه شیوه خوشایندی نوشته است.

صفحه نخست اولین نسخه‌های چاپی «سفرنامه شاردن» در اروپا

ملتی مؤدب‌تر از ایرانی‌ها ندیدم!

شاردن اخلاق ایرانی‌ها را از بسیاری جنبه‌ها ستوده است. وی در کتابش نوشته «ایرانی‌ها و البته سکنه شهرنشین آن‌ها همان‌گونه که از حیث زیبایی و خوش‌اندامی در خور تحسین هستند، از حیث اخلاق و معاشرت هم در دنیا بی‌نظیر هستند. من هیچ ملتی را مؤدب‌تر و ملایم‌تر از ملت ایران ندیده‌ام و ادب و نزاکت در ایرانی‌ها فطری است و اگر سال‌ها با یک ایرانی، دوستی و یا معامله بکنید، محال است از زبان او چیزی بشنوید که شما را برنجاند و محال است که او حاضر باشد یک خبر بد به شما بدهد و اگر مجبور شود راجع ‌به مرگ یک نفر صحبت کند، می‌گوید «عمرش را به شما داد» یا «عمرش را به شما بخشید». یعنی او نمی‌خواست بمیرد تا این‌که باعث تأثر شما بشود، بلکه چون شما را دوست می‌داشت برای ابراز دوستی عمرش را به شما واگذار کرد و رفت.»

سفرنامه شاردن هنوز هم منتشر می‌شود و از منابع تاریخی مهم در حوزه شرق‌شناسی و ایران‌شناسی در غرب است

دولتی‌های ولخرج و مردم صرفه‌جو!

شاردن درباره عادات اقتصادی ایرانی‌ها از برخی مسائل انتقاد می‌کند. اما نکته‌بین است و می‌گوید مردم صرفه‌جو برای مملکت ثروت ایجاد کرده‌اند.
وی در سفرنامه‌اش نوشته: «من در هیچ کشور، جماعتی ندیدم که مثل جماعت نوکرباب ایران، مسرف باشند و ثروت خود را در اندک‌مدت با عیش و طرب و ولخرجی از دست بدهند. نوکرباب در ایران به جماعتی اطلاق می‌شود که درباری و حکام ایالات و ولایات هستند و در دستگاه دولت خدمت می‌کنند. این طبقه به‌قدری به عیش و عشرت علاقه دارند که اگر پادشاه ایران یک روز معادل پانصد هزار لیره فرانسوی به یکی از درباریان خود بدهد که در کشور ما برای معیشت چندین خانواده بزرگ تا پایان عمرشان کافی است ماه دیگر آن شخص از آن‌همه پول، یک پشیز ندارد و همه را صرف تجمل… کرده است. اما این ولخرجی خارق‌العاده که نظیرش در کشورهای دیگر دیده نمی‌شود، فقط بین طبقه نوکرباب ایران است که در دستگاه دولت کار می‌کنند و طبقات دیگر نه فقط ولخرج نیستند بلکه صرفه‌جو نیز هستند و ثروت کشور را همان طبقات صرفه‌جو به‌وجود آورده‌اند.»

شاردن اشراف ایران را هم با فرانسه مقایسه کرده و نوشته: «در ایران اشراف و نجبا وجود دارند، ولی نه مثل فرانسه. در فرانسه اصیل‌زادگی موروثی است و کسی که پدرش اصیل‌زاده نباشد، نمی‌تواند خود را در سلک اشراف درآورد اما در ایران، جزو اشراف شدن مستلزم این نیست که پدرشان اصیل‌زاده باشد و هرکسی که ابراز لیاقت کند یا ثروت تحصیل کند، می‌تواند در شمار اشراف درآید و عده‌ای کثیر از اشراف دربار ایران کسانی هستند که پدر یا جد آن‌ها مردی گمنام بوده و آن‌ها توانسته‌اند با ابراز لیاقت خود را جزو اشراف کنند.»

تصویری از شهر قم در سفرنامه شاردن

ذهن ایرانی‌ها سریع‌الانتقال است!

شاردن به توانایی‌های ذهنی ایرانیان اشارات ظریفی دارد. با صراحت هم حرف زده و چنین نوشته است: «حالت روحی ایرانیان نیز مانند بدن آن‌ها ظریف و عالی است. قوه تفکرشان فعال و ذهن‌شان سریع‌الانتقال، سرزنده و الهام‌بخش است. آن‌ها از حافظه‌های قوی و آزاد برخوردارند و با اشتیاق فراوان به سوی کسب علوم و فنون کشیده می‌شوند. طبع ایرانیان به نرمی و انعطاف تمایل دارد و روحیه آنها توداری و تواضع است، در عین حال نجیب، خوش‌برخورد و خوش‌رفتارند.»

تصویر پل خواجو اصفهان در سفرنامه شاردن

لباس ایرانی‌ها و دوراندیشی‌ ایرانی‌ها!

توصیف لباس مردم شهرهای مختلف ایران بخش مهمی از سفرنامه شاردن است و وجه مشترک این توصیفات این‌که ایرانی‌ها برخلاف اروپایی‌ها تابع مُد نبوده‌اند. شاردن نوشته است:«مردمان ایران در لباس‌پوشیدن هرگز از مد پیروی نمی‌کنند و بسیار سال می‌گذرد که کم‌ترین تغییر در پوشاک خود نداده‌اند و اگر این گفته راست باشد که یکسان ماندن و عدم‌تغییر و تبدیل پوشاک در جامعه‌ای نشانگر احتیاط آن اجتماع است، ایرانیان به‌تحقیق محتاط‌‌ترین و استوارکارترین و دوراندیش‌ترین افراد جوامع بشری هستند؛ زیرا هرگز در بند آن نیستند که رنگ یا نوع پارچه یا دوخت پوشاک خود را تغییر دهند.»

مسجد شیخ لطف‌الله اصفهان در سفرنامه شاردن