خراسان/ خانمی 26 ساله هستم. ازدواج اولم با شکست روبه رو شد. به دلیل نداشتن موقعیت، پس از ازدواج دوم مجبور شدم پسرم را به پدرش بدهم. بعد از 7 ماه عقد هنوز نتوانستم با این عذاب وجدان کنار بیایم. کارم شده گریه و اشک ریختن. چه کنم؟

پاسخ اول
خواهر گرامی! حالا که تمام تلاش شما برای حفظ زندگی مشترک اول تان به نتیجه نرسیده است و از همسرتان جدا شده اید باید سعی کنید خویشتن داری و انعطاف پذیری خود را حفظ کنید و هیچ کدام تان دیگری را مقصر اصلی قلمداد نکند و عیوب یکدیگر را نزد دیگران بازگو نکنید.
شما باید درباره دلایل طلاق تان به صورت کلی بگویید که ما نتوانستیم با هم سازگار باشیم و فرزند خود را نیز با توجه به سن، جنس و میزان درکش درباره این موضوع توجیه کنید و به او توضیح دهید که زندگی پایان نیافته است؛ بلکه از این به بعد شکل زندگی عوض می شود؛ اما همچنان ما پدر و مادر تو هستیم و تو را تا آخر عمر دوست داریم.
مسئله جدایی، موضوع برد و باخت نیست
بعد از طلاق، فرزندان به دلایل مختلف و تحت شرایطی تحت قیمومیت یکی از والدین قرار می گیرند؛ اما در این مدت هیچ کدام از والدین از دیدن و کنار فرزند بودن محروم نیستند بلکه با رضایت و هماهنگی طرفین، در زمان و مکان مناسب می توانند اوقاتی را با فرزند خود سپری کنند.
در این دوران نیز نباید جبهه گیری شود و فرزند را نسبت به طرف مقابل که پدر یا مادرش است، بدبین کنید. هرکدام موظفند وظیفه والدگری را به نحو شایسته انجام دهند و به راحتی برای فرزندان بیان کنند که تحت شرایط جدید زندگی نیز آن ها را حمایت می کنند و ذره ای از عواطف و دوستی آن ها کاسته نمی شود؛ بنابراین خود را بازنده تلقی نکنید، فرزند شما چه در منزل پدر باشد چه در منزل مادر برای همیشه فرزند شماست.
گریه نکنید چراکه هنوز دیر نشده است
زمانی که شما در آستانه شروع زندگی جدید با فرد دیگری هستید، طبیعی است که احتمال بدهید با شرایط جدید نتوانید در کنار وظایف خانوادگی با همسر دوم به فرزندتان نیز رسیدگی کنید اما اکنون که با موقعیت جدید به خوبی کنار آمده اید و 7 ماه از شروع زندگی مشترک تان گذشته، احساس گناه در شما زنده شده است.
به جای گریه و زاری و غصه خوردن توجه داشته باشید که اکنون نیز برای انجام هر کار مفیدی درباره فرزندتان دیر نشده است و می توانید ضمن دیدار و در کنار او بودن با کمک های فکری، روحی و روانی و نشان دادن راه های موفقیت، زمینه آرامش خود و پیشرفت و سعادت آینده او را فراهم کنید

پاسخ دوم
خواهر گرامی! گاهی انتخاب کار سختی است و گاهی فرد انتخابی می کند که در کل خیلی مورد رضایت و تایید او نیست و به دلیل شرایط موجود ناچار به تن دادن به چنین تصمیمی می شود. عشق مادر به فرزند بر هیچ کس پوشیده نیست؛ بنابراین ناراحتی شما پس از جدایی از فرزندتان یک امر طبیعی و قابل درک است؛ اما هر تصمیمی که گرفته می شود هر چند سخت، انتظار می رود فرد پس از مدتی با شرایط جدید خود را هماهنگ کند.
دلایل طولانی شدن ناراحتی تان
ناراحتی طولانی شما ممکن است به دلایلی که در ادامه مطرح می شود، باشد. شاید در حالت تردید و دو دلی دست به این انتخاب زده اید. گاهی افراد در حالی که هنوز از حالت تردید و دودلی خارج نشده و به قطعیت درستی راجع به سود و زیان انتخاب خود نرسیده اند تصمیم نهایی را می گیرند و آن را عملی می کنند. بهتر است فرد قبل از تصمیم گیری شک و تردید خود را برطرف و سپس انتخاب کند. شاید تحت تاثیر فشار و اجبار دیگران تصمیم گیری کرده اید. فشار و اجبار از طرف دیگران گاهی به تصمیم گیری شتابزده منجر می شود که فرد بعد از فاصله گرفتن از این اجبار و گفته های تهدیدآمیز از تصمیم خود پشیمان می شود. بهتر است بدانیم اجبار و تحمیل نظر خود به دیگران صرفا موجب ناسازگاری با شرایط جدید و نبود مسئولیت پذیری در قبال آن تصمیم خواهد شد. در حالی که بهترین تصمیم و انتخاب ها باید توسط خود فرد و با آگاهی از امکاناتش گرفته شود. شاید به سرعت تصمیم گرفته اید. در هنگام تصمیم گیری به زمان مناسب برای بررسی شرایط نیاز داریم. در برخی موارد افراد با عجله و تحت فشار یک مهلت زمانی تصمیم می گیرند که نمی توانند اشراف کاملی بر انتخاب خود داشته باشند. شاید تحت تاثیر یک هیجان شدید مثل علاقه، فرار از موقعیت موجود، ناراحتی یا خوشحالی زیاد دست به تصمیم گیری زده اید.
راهکارهای پیشنهادی
برای کنار آمدن با شرایط جدید بهتر است به چند نکته دقت کنید:
اول از سرزنش خود بپرهیزید. اکنون با سرزنش خود جز احساس گناه و بی کفایتی نتیجه ای به دست نخواهید آورد. امکانات شما محدود بوده و انگیزه واگذاری فرزندتان به پدرش تنها تحمیل فشار کمتر بر فرزندتان و جلوگیری از آسیب دیدن او بوده است. پس نیت خود را مرور کنید.
دوم، افکار منفی خود را کنترل و محدود کنید. نقش افکار منفی در ایجاد خلق غمگین را جدی بگیرید. این افکار را شناسایی و کنترل کنید از جمله: «طفلک بچه ام معلوم نیست در چه شرایطی است!» «من مسبب این مشکلاتم!»، «کاش او را نگه می داشتم!»، «کاش ازدواج نمی کردم!» و «چقدر سنگ دلم!» و… .
سوم، رابطه زناشویی خود را بهبود بخشید. هر قدر در ارتباط با همسرتان نقش خود را بهتر ایفا کنید از مشکلات بعدی بیشتر پیشگیری خواهید کرد و با ادامه این روند حال خود را بهتر و از آسیب ازدواج دومتان جلوگیری می کنید.
چهارم، با احساس گناه خود درباره سرگرم شدن به زندگی زناشویی و فراموش کردن فرزندتان مقابله کنید. گاهی زوج فکر می کند اگر در رابطه زناشویی خود عملکرد مثبت و سالمی داشته باشد نشان دهنده بی عاطفگی و فراموشی فرزندش است.
پنجم، روی امکانات فعلی خود متمرکز شوید و آن ها را توسعه دهید. از حسرت خوردن درباره گذشته و نقش مادری خود و اضطراب درباره آینده فرزندتان بپرهیزید.
ششم، با ابراز علاقه در مواقع دیدار با فرزندتان و توجه درست (خوشحالی از دیدن او، بازی و تفریح) سعی کنید او را در مقابل سختی ها مقاوم کنید و الگوی خوبی برای او باشید.
هفتم، با تقویت روحیه معنوی خود فرزندتان را به دست خداوند رحمان و رحیم بسپارید و بدانید که حافظ همه فرزندان و البته تمام موجودات از بلاها و مشکلات خدا وندی است که هرگز انسان ها را تنها نخواهد گذاشت.