اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
محمدحسین لطفالهی/ ترکیه در سالهای اخیر تغییراتی در سیاستهای خود به ویژه سیاست خارجی پدید آورده که برخی آن را ناشی از اتفاقات رخ داده در عرصه بینالمللی و برخی آن را حاصل فرآیندی تاریخی ارزیابی میکنند. تنها در یکسال اخیر شاهد وقوع اتفاقات زیادی بودهایم که برخی کارشناسان از آنها به عنوان نمونهای از «سیاست خارجی تهاجمی» آنکارا یاد میکنند؛ از عملیات نظامی ترکیه در شمال شرق سوریه در اکتبر 2019 گرفته تا توافق دریایی با لیبی در ماه دسامبر همان سال و تلاش برای اعمال نفوذ در آفریقا و شرق مدیترانه. «اعتماد» در گفتوگو با محمدعلی دستمالی، کارشناس مسائل ترکیه به بررسی این موضوع پرداخته است. به گفته دستمالی، سران ترکیه با تکیه بر رویکرد «بهترین دفاع حمله است» در حال پیشبرد سیاستهای خود هستند. او میگوید در حال حاضر در ترکیه سیاست خارجی، قربانی منافع حزبی داخلی دولت شده و دموکراسی و عدالت، فدای قدرت و توسعه میشود. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
سیاست خارجی ترکیه در سالهای اخیر دچار تحولاتی شده که برخی کارشناسان از آن به عنوان گذار از سیاست خارجی تدافعی به سیاست خارجی تهاجمی یاد میکنند. ارزیابی شما از تغییرات اعمال شده در سیاست خارجی ترکیه چیست؟
تاکنون چندین بار این عبارت را شنیدهام. حتی این اواخر، دوستی را دیدم که رساله دکترایش را دقیقا با همین موضوع «تغییر سیاست ترکیه از دفاعی به تهاجمی» آماده میکرد. برداشت من از مشی سیاسی آقای اردوغان و تیم او، این است که آنان در حال حمله نیستند. آنها فکر میکنند به قول سرداران چین باستان، «بهترین دفاع، حمله است.» ممکن است شما بپرسید: مگر به ترکیه حمله شده است؟ بله. ترکیه مورد حمله واقع شده است. اما برخلاف آنچه بوقهای پروپاگاندایی آکپارتی ادعا میکنند، حمله نه از جانب تروریستها و تجزیهطلبها و گولنیهاست، نه قدرتهای خارجی. بلکه حمله لاینقطعی است که ریشه در تاریخ سده بیستم و تحولاتی دارد که برای ترکها، تلخ و گران تمام شده و هنوز با آن کنار نیامدهاند.
آنچه برای کل سپهر سیاسی و اجتماعی محافظهکاران ترکیه تلخ و ناگوار است، صرفا از دست رفتن امپراتوری و انحلال خلافت و نابودی قلمرو نیست، بلکه زخم دیگر آنان، گسست تاریخی و فکری و فرهنگی ترکیه پساجمهوری است. گسست از آن منبع عظیمی که از همان دوران انجمنهای اولیه ترکها تا تثبیت قدرت سلجوقیان شکل گرفته و همه را به جغرافیایی کشاند که اکنون آن را ترکیه نام نهادهاند. ترکیه همواره به دنبال سنتزسازی بوده است. از سنتز اسلام و قومیت و ملیت گرفته تا ترکیب فرهنگها و موسیقی و آشپزی و اصرار مداوم بر جذب و جذب و جذب.
از نقشبندها و اسلاف آهیها گرفته تا بهاالدین ولد پدر مولانای نوجوان، از نسیمی شیرازی گرفته تا نالی شارهزوری و توفیق وهبی متخلص به پیرمرد شاعر کرد و شیخ محمود برزنجی، از عرفا و اساتید علمی و فقهی مصر و تونس گرفته تا رویدادهای تاریخی اسپانیا و اخراج یهودیان و پناه بردن آنان به دربار عثمانی شاهد بودهایم که این دیار، همواره در حال جذب بوده است؛ نه در مقطع اقتدار سلجوقیان و نه در دوران عثمانی، این روند، متوقف نشده است. اما وقتی که به مصطفی کمال میرسیم، چه اتفاقی میافتد؟ بدون تعارف، یک سقوط بزرگ اتفاق میافتد. سقوطی که فقط مبتنی بر بحث نظامیگری و سرزمین و خلافت نیست. سقوطی است که در واقع، اصلیترین بعد آن، شکل دادن به یک ترکیه منتزع و منقطع از تاریخ گذشته است. الفبای زبان ترکی عثمانی که مانند الفبای فارسی ما، برگرفته از عربی بوده، کنار نهاده میشود، قرآن و اذان و دین و تکایا و اینها به حاشیه رانده میشوند و کشوری میبینیم که سودای غربی شدن دارد. در آن مقطع، مصطفی کمال، عصمت اینونو و رفقای دیگرشان، برای غربی شدن، از تقیزاده ما افراطیتر بودند. بر ویرانههای عثمانی، کشوری بنا کردند که به شدت ملیگرای قومی شد. صدها کارشناس به اطراف و اکناف کشور اعزام شدند تا دور سر و جمجمه روستاییان را اندازهگیری کنند و تشخیص داده شود که اندازه جمجمه ترک اصیل و فک و بینی و پیشانی او چه جوری است! دقت کنید! این همان کشوری بود که به تازگی، در خارج، سِور و لوزان و در داخل، عصیان و کشتار کردهای سنی تحت امر شیخ سعید پیران و کشتار کردهای علوی تحت فرمان سید رضا درسیمی را پشت سر گذاشته بود. این کشور، روز به روز ترکتر شد و در نظام تک حزبی آن دوران و با درنظر گرفتن شرایط اقتصادی دشوار، ارتش چنان ضعیف و ناتوان شده بود که با تصمیم معقول اینونو، در جنگ جهانی دوم بیطرف ماند و پس از آن نیز ترکیهای دیدیم که سربازان خود را به جنگ کره فرستاد، عضو ناتو شد. در مقاطع بعدی نیز مداوما گرفتار کودتا، اعدام وزیر و نخستوزیر، زندانی کردن فعالان سیاسی، فعالیت چپها، جنگ پکک و ضربات و لطمات دیگر شد و هیچگاه، مجال و فرصت آن را پیدا نکرد که ذرهای به ترکیه قدیم شباهت پیدا کند و بتواند سری در میان سرها دربیاورد. بنابراین، رفتارهای کنونی دولت ترکیه را باید از این منظر درک کنیم که این دولت، کشورش را شایسته موقعیت ضعیف و وابسته نمیداند و در تلاش است قدرتمندتر شود. نفس این تلاش، ارزشمند و ستودنی است. اما خطا کجاست؟ 1.از منظر تئوریسازی و دانش ضعیف هستند و همه چیز وابسته به تصمیم شخص اردوغان است. 2.سیاست خارجی، قربانی منافع حزبی داخلی دولت شده و دموکراسی و عدالت، فدای قدرت و توسعه میشود.3.آکپارتی، از شایستهسالاری فاصله گرفته و به سوی خانوادهسالاری و چاپلوسپروری میرود. 4.نوع ادبیات تند و شعاری و تهاجمی اردوغان و اطرافیان او، نهتنها دیگران را اقناع نمیکند، بلکه دافعهدار و نگرانکننده است. 5.ملیگرایی و حماسهسازی، موجب شکلگیری یک دوقطبی جدی و خطرناک شده است. علاوه بر دوقطبی دیندار – لاییک، دوقطبی ترکی – کردی پدیدار شده و این اواخر، بارها حملات تندی به شهروندان کرد صورت گرفته و حزب حاکم در برابر این حملات سکوت کرده است. 6.سوءظن شدید ناشی از کودتای 2016 میلادی، موجب آن شده که دولتمردان به راحتی به هر منتقد و مخالفی، انگ خائن و دشمن بچسبانند.
حوادث اخیر در مدیترانه نمونهای از اقدامات تهاجمی ترکیه است که به تنش با غرب انجامیده و باعث شده اروپا و ترکیه روبهروی هم قرار گیرند. آیا مسائلی نظیر این میتواند آینده روابط ترکیه و اروپا را بهطور جدی تحت تاثیر قرار دهد؟
تحرکات ترکیه در شرق مدیترانه، یک موضوع حیاتی و استراتژیک است و دقیقا ریشه در همان ایده «بازتعریف» اکنون و آینده ترکیه دارد. بخشی از این مساله، ریشه در رفع وابستگی به منابع انرژی دارد که سالانه 50 میلیارد دلار از پولهای ترکیه را میبلعد، اما بعد دیگر آن، کاملا سیاسی و مبتنی بر جهانبینی دولت است. پیام ترکیه در شرق مدیترانه این است: قدرتها، نمیتوانند مرا در آناتولی و مارمارا و دریای سیاه محصور کنند. من در شرق مدیترانه قدرتی جدی هستم و همه باید این را بپذیرند. خب… اروپا چه نگاهی به این موضوع دارد؟ اروپاییها، نوع نگرش سیاسی و مکانیسم تشویق و تنبیهشان با ما شرقیها متفاوت است. آنان هرگز به تندی اردوغان صحبت نمیکنند. خونسردانه، کارتهای خود را بر میز میگذارند. از تحریم اقتصادی گرفته تا جایگاه ترکیه در ناتو و مذاکرات عضویت، توریسم، تجارت و مسائل دیگر، همگی قابل بحث است. البته اروپاییها نیز آنچنان که ادعا میکنند، باکلاس و حقوقمحور نیستند و در مورد یونان و قبرس، جانبدارانه عمل میکنند و برخورد منصفانهای با ترکیه ندارند. سیگنالهای فعلی نشان میدهد که طرفین میلی به بحرانسازی ندارند.
اگر به نقشه نگاه کنید، موقعیت ترکیه در شرق مدیترانه و خود این دریای مهم، دنیایی از منافع و حقوق و قدرت و شکوه را به وجود آورده است. باید به ترکیه حق داد که تلاش کند در مدیترانه، قویتر شود، چراکه از هر لحاظ، مهمترین دریای عالم است. ترکیه تاکنون فرصت نداشته که در این حوزه خودی نشان دهد و حالا که فضا و نیروی مانور را به دست آورده، عقبنشینی، دور از تصور است.
آیا تغییرات اعمال شده در سیاست خارجی ترکیه بر اساس تحلیلی واقعگرایانه بوده یا حاصل نگاهی آرمانگرایانه است؟
ترکیبی سینوسی است از واقعگرایی عملگرایانه و آرمانگرایی تاریخمحور! جغرافیای ترکیه و موقعیت حزب حاکم، به تیم اردوغان، توان مانور جدی داده است. اما مشکل اینجاست که طرف مقابل ترکیه، چنین مشی و رویهای را تحمل نمیکند. با این ادبیات تند و شعاری و غوغا به راه انداختن، نمیتوان هم با اروپا معامله کرد و هم در کنار شرق ماند.
اگر از من بپرسید: مهمترین مزیت ترکیه چیست؟ میگویم در کنار موقعیت جغرافیایی خاص، خود اردوغان، مهمترین مزیت است. او رهبری است توانمند، بیشفعال و محبوب. اما اگر بپرسید: مهمترین نقطه ضعف ترکیه چیست؟ میگویم: در کنار وابستگی اقتصادی به ویژه در بخش انرژی، نقطه ضعف مهمی به نام اردوغان دارد! چراکه ادبیات تند، قاطی کردن میدان دیپلماسی و میتینگ تبلیغاتی داخلی، تکروی و کینه به دل گرفتنها و شخصیسازی مسائل از سوی شخص رییسجمهور، در اغلب مواقع؛ کار دست دولت و دیپلماتهای ترکیه میدهد.
ترکیه برای تقویت نیروهای نظامی خود در برخی موارد نظیر مساله اس ۴۰۰ همکاری با روسیه را به همکاری با ناتو و امریکا ترجیح داده. آنکارا در حال چرخش به شرق است؟
دولت اردوغان، به شکل جدی شعار «دوباره آسیا» را مطرح کرده و رابطه با روسیه، چین، قفقاز، ایران و جهان اسلام، در ترکیه طرفدارانی دارد. برخی تندروها نیز کل اروپا و امریکا را با لفظ «غرب صلیبی» تعریف میکنند. اما واقعیت این است که نه اقتصاد و جغرافیا و نه شرایط فرهنگی و اجتماعی ترکیه اجازه نمیدهد که این کشور، کاملا از غرب رویگردان شود. مخصوصا با توجه به قدرت غیرقابل انکار اقتصاد بخش خصوصی، چنین چیزی، نه شدنی است و نه معقول.
ارتباط با روسیه، برکاتی برای ترکیه آورده اما خرید اس 400، دردسرهای جدی به وجود آورد. شاید این یکی از نقاطی باشد که در کارنامه خطاهای اردوغان، پررنگ و برجسته شود.
اقتصاد ترکیه دچار مشکلاتی جدی بود که این مشکلات با آغاز شیوع کرونا تشدید شد. آیا این مشکلات در تغییر سیاست خارجی این کشور تاثیرگذار است؟
اقتصاد برای دولت اردوغان، یک پاشنه آشیل جدی است. دولت امیدوار است که هر چه زودتر از دست بلای کرونا نجات پیدا کند و با تقویت تجارت و توریسم، بخشی از مشکلات را حل کند. اما مشکل فقط کرونا نیست و بسیاری از مسائل، ریشه ساختاری دارد. البته، سهم تصمیمات غلط را نیز باید در نظر گرفت. یکی از خطاهای آقای اردوغان، همین تعصبی است که روی داماد ارشدش برات آلبایراک دارد. اقتصاد و مالیات و سرمایه کشور را به او سپرده و چشم و گوش خود را به روی تمام انتقادات بسته است. تجربه نشان داده که دیر یا زود، ترکیه از این تنشهای دلاری و پولی نجات خواهد یافت، اما هزینه و تاوان سنگینی برای معاش مردم دارد و هر اندازه دولت از استقلال حرف بزند، شک نکنیم که گرفتاریهای اقتصادی،بر سیاست خارجی دولت نیز تاثیر خواهد گذاشت و مجبور است در برخی نقاط، دستکم ادبیات خود را تغییر دهد.
اگر از من بپرسید: مهمترین مزیت ترکیه چیست؟ میگویم در کنار موقعیت جغرافیایی خاص، خود اردوغان، مهمترین مزیت است. او رهبری است توانمند، بیشفعال و محبوب. اما اگر بپرسید: مهمترین نقطه ضعف ترکیه چیست؟ میگویم: در کنار وابستگی اقتصادی به ویژه در بخش انرژی، نقطه ضعف مهمی به نام اردوغان دارد!
یکی از خطاهای آقای اردوغان، همین تعصبی است که روی داماد ارشدش برات آلبایراک دارد. اقتصاد و مالیات و سرمایه کشور را به او سپرده و چشم و گوش خود را به روی تمام انتقادات بسته است.
ترکیه مورد حمله واقع شده است، اما برخلاف آنچه بوقهای پروپاگاندایی آکپارتی ادعا میکنند، حمله نه از جانب تروریستها و تجزیهطلبها و گولنیهاست، نه قدرتهای خارجی، بلکه حمله لاینقطعی است که ریشه در تاریخ سده بیستم و تحولاتی دارد که برای ترکها، تلخ و گران تمام شده و هنوز با آن کنار نیامدهاند.