بسیاری از افراد موفق، مشهور و ثروتمند هستند. همهی این ویژگیها از دید سایرین نشانهی موفقیت و خوشبختی است. اما آیا واقعا احساس خوشبختی میکنند؟ اصلا حس خوشبختی چیست؟

جالبز | دسته روانشناسی – از دیدگاه اجتماع، تلاش برای رسیدن به موفقیت مسیری است که اغلب افراد برای رسیدن به خوشبختی طی میکنند. زمانی که با زنان پیشکسوت در دانش، سیاست، کسب و کار، رسانه، سرگرمی و ورزش مصاحبه میکردم، میدانستم که دستاوردهای آنها به آنان خوش نامی، ثروت و قدرت بخشیده است. اما آیا آنها خوشبخت بودند؟ باوجود شهرت آنها، که بسیاری آن را نشان موفقیت میدانند، جواب آنها به این سوال معمولا ما را به سمت این پرسش سوق میداد که موفقیت و خوشبختی چیست؟
آیا موفقیت و شهرت به معنای خوشبختی است؟
یکی از زنانی که با او مصاحبه میکردم و کسی که حالا دوست مادام العمر من است، «دانا سامر» بود، خواننده مشهور جهانی که به گفته خودش، موفقیتی یک شبه داشت. او درواقع در آلمان، قبل از اینکه به یک سلبریتی در آمریکا تبدیل شود، بسیار موفقیت کسب کرد. او در آلمان زندگی میکرد و به آمریکا بازگشت و فهمید که به یک جالبز تبدیل شده است. آن زمان بود که داستان موفقیتش را به اشتراک گذاشت.
او درحال رانندگی کردن در خیابان بود که روی یک بیلبورد تصویر خود را میبیند با نوشتهی «بزرگتر از زندگی». او گفت که در یک شب وارد یک دنیای دیگر شد، دنیایی از یک شخص ساختگی. «آنها بخش مهمی از من را به دست گرفتند، صدایم. بخشی که همیشه باورداشتم یک هدیه بوده است. از طریق آن به یک سوپراستار تبدیل شدم. اما آیا این واقعا من بودم؟»
او درحال رانندگی کردن در خیابان بود که روی یک بیلبورد تصویر خود را میبیند با نوشتهی «بزرگتر از زندگی». او گفت که در یک شب وارد یک دنیای دیگر شد، دنیایی از یک شخص ساختگی. «آنها بخش مهمی از من را به دست گرفتند، صدایم. بخشی که همیشه باورداشتم یک هدیه بوده است. از طریق آن به یک سوپراستار تبدیل شدم. اما آیا این واقعا من بودم؟»

او که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود، از اینکه به عنوان جالبزی دیسکوها و وحشی، سکسی و جذاب معرفی میشد احساس خجالت میکرد. او در گردباد این موفقیت گرفتار شده بود، با یک هواپیمای خصوصی که او را از یک کنسرت به یک کنسرت دیگر میبرد و هر روز بیشتر میخواند و ثروتمندتر میشد، اما از هر زمان دیگری کمتر احساس خوشبختی میکرد. او حسش نسبت به خود را از دست داده بود و دیگر در روابط حیاتیش با خانواده و دوستان قرار نداشت. در مجموع این موفقیت و شهرتش زندگی شخصیش را پیچیدهتر کرده بود.
بسیاری از افراد به دنبال شناخته شدن و توجه هستند، اما درواقع توجه و به رسمیت شناخته شدن ویژگیهای اصلی ما، اصالت بیان و روابط حیاتی ماست که حس معنا و هدف را در زندگی حفظ میکند و به ما احساس خوشبختی میدهد. صدای دانا یک هدیهی واقعی بود و او از آن برای نشان دادن قدرت خدا استفاده کرده بود. با این حال، هنگامی که اجازه داد صدایش توسط دیگران «بسته بندی» شود، از خود جدا شد، احساس غربت کرد و اصالتش را از دست داد.

زمانی که اولین بار با او در لوس انجلس ملاقات کردم، به یاد دارم که به من تصاویر خودش را روی دیوارها در میان جوایز وطلاهایش نشان میداد، چیزهایی که نشانهی موفقیت بودند، اما او را از زندگی واقعی و روابطش دور کرده بود. او فاش کرد که اعتیاد پیدا کرده و زندگی اش بسیار سریع پیش میرود و این رقابت شهرت او را در محدودیت و محاصره قوانین گیر انداخته بود.
یک بار او را در یکی از کنسرت هایش همراهی کردم. جمعیت، که از اجرای او به هیجان آمده بود، برای هر آهنگ او بلند میشد و دست میزد. زمانیکه کنسرت تمام شد، جمعیت همچنان او را تشویق میکردند. زمانی که برای آخرین بار با تعظیم و تشکر کرد، مرا در سکوت در آغوش کشید. بعدا در اتاق پشت صحنه او به من گفت: «تجربه حاصل از تشویق شدن توسط مردمانی که واقعا سکوت پشت پرده و شخصیت مرا نمیشناسند دشوار است. من واقعا احساس تنهایی میکنم.»
یک بار او را در یکی از کنسرت هایش همراهی کردم. جمعیت، که از اجرای او به هیجان آمده بود، برای هر آهنگ او بلند میشد و دست میزد. زمانیکه کنسرت تمام شد، جمعیت همچنان او را تشویق میکردند. زمانی که برای آخرین بار با تعظیم و تشکر کرد، مرا در سکوت در آغوش کشید. بعدا در اتاق پشت صحنه او به من گفت: «تجربه حاصل از تشویق شدن توسط مردمانی که واقعا سکوت پشت پرده و شخصیت مرا نمیشناسند دشوار است. من واقعا احساس تنهایی میکنم.»
او متوجه شد که چه چیزی را از دست داده است. او گفت که خواهرش مدتی پیش به خانه اش رفته و به او گفته است که دارد مسیر اشتباهی را طی میکند. اما او سر او جیغ کشیده بود و از خانه بیرون انداخته بودش. بعد او چشمش به این آیه از کتاب مقدس میافتد: «من به شما آرامشی از خودم اعطا میکنم، نه به آنگونه که دنیا به شما میدهد. نگذارید قلبتان گرفتار و نگران شود.» او روی زمین میافتد و گریه میکند و تصمیم میگیرد خود واقعیش را پیدا کند.

خوشبختی چیست؟
دنیا پاسخهای زیادی به جستجوی ما در پی خوشبختی ارائه میکند: شغل پردرآمد، یک خانه راحت، یک هیکل عالی و بسیاری از پاسخهای مختلف و متناقض. درحالیکه اینها ممکن است باعث خوشحالی و داشتن حس موفقیت شوند، آما آیا ما را خوشبخت میکنند؟ بسیاری در خانه به دنبال این پاسخ میگردند. بسیاری قدم بیرون میگذارند و ممکن است به پاسخهایی بچسبند که افراد آموزش دیده و اساتید مشهور ارائه میکنند. ماتسو باسو میگوید: وظیفهی ما این نیست که راه اساتید را دنبال کنیم، بلکه این است که مسیر خودمان را بیابیم.» ما نباید خودمان یا فرزندانمان را آموزش دهیم تا جای پای دیگری را دنبال کنند، بلکه باید اکتشاف کنیم و مسیر خود را ایجاد کنیم.
بسیاری از مطالعات تایید میکنند که ثروت مادی راه حل همگانی یا ماندگاری برای ما نیست. علی رغم وفور بی سابق فناوریهای بهداشت و درمان، پیشرفت در فرهنگ و … افراد کمی هستند که واقعا احساس خوشبختی کنند. روانشناس امریکایی، مایهیلی چکزمتیهایلی Mihaly Csikszentmihalyi میگوید آنان که پول بیشتری دارند، رفاه و آرامش ذهنی بیشتری را گزارش نمیدهند.
بسیاری از مطالعات تایید میکنند که ثروت مادی راه حل همگانی یا ماندگاری برای ما نیست. علی رغم وفور بی سابق فناوریهای بهداشت و درمان، پیشرفت در فرهنگ و … افراد کمی هستند که واقعا احساس خوشبختی کنند. روانشناس امریکایی، مایهیلی چکزمتیهایلی Mihaly Csikszentmihalyi میگوید آنان که پول بیشتری دارند، رفاه و آرامش ذهنی بیشتری را گزارش نمیدهند.

به طور قابل توجهی، کودکان در طبقات پایینتر اجتماعی – اقتصادی درجات شادی بیشتری را گزارش میدهند تا کودکان در طبقات بالا (دیوید جی، میرز و اد دیسون، روانشناس آمریکایی، ژانویه ۲۰۰۰). در حقیقت، مطالعات علمی به طور فزایندهای نشان میدهند که تلاشهای روحی و روانی برای خوشبختی، حس خوشبختی بیشتر و پایدارتری ایجاد میکنند (توماس پلانت و آلن شرمن، ایمان و سلامت، ۲۰۰۱)؛ و صدها مطالعه مستند دیگر که قدرت معنویت و دین را در رفاه فیزیکی، عاطفی و معنوی تایید میکند (هارولد کنیگ، کتاب راهنمای دین و سلامت، ۲۰۱۲).
افلاطون میگوید: «عقل سالم در بدن سالم» و این آموزه در بسیاری از فرهنگها و دینهای بزرگ جهان وجود دارند که به ما میگوید اگر ارتباطمان را با روحمان از دست بدهیم، فلج میشویم. خوشبختی شامل زندگی کردن تمام وجوه انسانی ماست.
افلاطون میگوید: «عقل سالم در بدن سالم» و این آموزه در بسیاری از فرهنگها و دینهای بزرگ جهان وجود دارند که به ما میگوید اگر ارتباطمان را با روحمان از دست بدهیم، فلج میشویم. خوشبختی شامل زندگی کردن تمام وجوه انسانی ماست.

«رازمن این است، یک راز ساده؛ تنها از چشم دل است که میتوانیم به خوبی ببینیم؛ آنچه را که برای چشم سر نامرئی است – آنتونین د. سنت اگزوپری»
تاثیر انرژی مثبت بر زندگی؛ چرا مثبت بودن خوب است؟
برگرفته از: جان ت. چیربان، دکتر و پروفسور، مربی بالینی در رشتههای روانشناسی در دانشکده پزشکی هاروارد و نویسنده کتاب «True Coming of Ag»؛ وبسایت psycologytoday.
منبع: ستـــاره