جالبز/ «سوگواران خموش» کاری زیبا از علیرضا قربانی

سوگوارانِ تو امروز خموشند همه
که دهان‌های وقاحت به خروش‌اند همه

گر خموشانه به سوگِ تو نشستند، رواست
زان که وحشت‌زدهٔ حَشرِ وُحوش‌اند همه

باغ را این تبِ روحى به کجا بُرد که باز
قمریان از همه سو خانه به دوش‌اند همه

ای هران قطره ز آفاقِ هران ابر، ببار!
بیشه و باغ به آوازِ تو گوش‌اند همه

گرچه شد میکده‌ها بسته و یاران امروز
مُهر بر لب زده وز نعره خموش‌اند همه،

به وفای تو که رندانِ بلاکش فردا
جز به یادِ تو و نام تو ننوش‌اند همه.

شعر از محمد رضا شفیعی کدکنی